عشق دارک من پارت 7
عشق دارک من پارت 7
*منم نمی دونم
پرش به موقه ی عروسی
ات ویو
بعد از اینکه با کوک حرف زدم ی نقشه به سرم زد می خام عملیش کنم (خودتون تو داستان میفهمید)
ات ویو
خوب من کلا می خام استایلم رو عوض کنم نه اینکه کلا فقط چنتا چیز می خام اوز کنم
*صبح با قور قورای مامانم از خواب پاشدم (مادر ات و م. ت. مینویسم)
م. ت پاشو دختر ساعت 9 صبح باید کار های عرو سی رو انجام بدیم
*اوفففففف فقط 5 دقیقه
م. ت. نه نه نه پاشو ووووو دیگههههه
*باشههههه خلاصه پاشدم کار های لازم رو انجام دادم روتین پوستمم انجام دادم بعد مامانم گفت به آریش گاه برم خوب خوب ساعت عروسی از 7 شب به بعد بود الان ساعت 10 و نیم صبحه من گفتم باشه اما از اینجا نقشم و میخام شروع کنم اول رفتیم آریش گاه
*خانم می خام موهام و مدل مسری بزنید بعد لاهای موهام رو سبز خوش رنگ بکنید
چشم خانم
ممنون (عکس مو های ات و لباسش که بیرون پوشید رو میزارم)
پرش به موقه ای که ات میخاد تتو بزنه
*سلام خانم میخام 2 تا تتوی بزرگ رو 2تا دستام بزنید اولی دست راستم که روش نوشته بشه جونگ کوک دوستت دارم و رو دست چپمم بنویسید جعون جونگ کوک و جعون ات تا آخر امر باهم
چشم خانم حتمی
ویو ات به موقعه عروسی
تا اون موقه هیچ کس نفهمید که من رو دستام تتوی اسم کوک رو زدم
لباس عروس رو پوشیدم زیاد باز نبود اما میشد تتوی روی دستام رو دید(بچه ها جونگ کوک هم به عروسی ات دعوته) لباس عروس رو پوشیدم و جیمین رو دیدم که اصبانی نگام میکنه توجهی نکردم دستم رو گرفت و رفتیم سالن اصلی عروسی همه ی خانواده ها دوست ها و آشناها دست میزدن بغیراز کوک و مادر و پدرش وقتی کوک تتوی روی دستم رو دید لبخنده بزرگی زد و تعجب کرده بود بعد با صدای بلند دست میزد رفتیم سر جاهامون نشستیم تا عاقد بخونه(من بلد نیستم چی میگه عاقد پس پرش میزنم) علامت عاقد%
%پس من شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
*وقتی این رو گفت میخاستم عاقد و جررررر بدم جیمین اومد نزدیکم که من رو ببوسه اما.. (در گوش جیمین این حرف رو زد)
*حتا فکرشم نکن که من رو ببوسی من فقط کسی رو میبوسم که عاشقش باشم
جیمین. بریم خونه حسابتو میرسم
*حالا میبینیم 😏
یکی از فامیلای داماد یعنی جیمین.. عروس چرا داماد رو نمیبوسی
*میکرو فون رو گرفتم و گفتم
این دیگه به شما ربتی نداره، 😏
یکی دیگه از فامیلای داماد... چرا اسم کوک رو رو دستت نوشتی ما از عروس این جوری خوشمون نمیاد
*اولا من کوک رو دوس دارم دوما بازم میگم این به شما ربطی نداره جیمین داره با من زندگی میکنه نه شما که
پرش موقعه به رقس ات و جیمین
جیمین،پاشو باید برقسیم
*باشه پاشدم برم که زارت پام پیچ خورد اااااخخخخخخخخخخ (این جزوی از نقشه هس)
$مامان
م. ک، بله پسرم
$نگا چه عروسی داری
م. ک، آره دیگه هرچی باشه به سر خودمون برده
*منم نمی دونم
پرش به موقه ی عروسی
ات ویو
بعد از اینکه با کوک حرف زدم ی نقشه به سرم زد می خام عملیش کنم (خودتون تو داستان میفهمید)
ات ویو
خوب من کلا می خام استایلم رو عوض کنم نه اینکه کلا فقط چنتا چیز می خام اوز کنم
*صبح با قور قورای مامانم از خواب پاشدم (مادر ات و م. ت. مینویسم)
م. ت پاشو دختر ساعت 9 صبح باید کار های عرو سی رو انجام بدیم
*اوفففففف فقط 5 دقیقه
م. ت. نه نه نه پاشو ووووو دیگههههه
*باشههههه خلاصه پاشدم کار های لازم رو انجام دادم روتین پوستمم انجام دادم بعد مامانم گفت به آریش گاه برم خوب خوب ساعت عروسی از 7 شب به بعد بود الان ساعت 10 و نیم صبحه من گفتم باشه اما از اینجا نقشم و میخام شروع کنم اول رفتیم آریش گاه
*خانم می خام موهام و مدل مسری بزنید بعد لاهای موهام رو سبز خوش رنگ بکنید
چشم خانم
ممنون (عکس مو های ات و لباسش که بیرون پوشید رو میزارم)
پرش به موقه ای که ات میخاد تتو بزنه
*سلام خانم میخام 2 تا تتوی بزرگ رو 2تا دستام بزنید اولی دست راستم که روش نوشته بشه جونگ کوک دوستت دارم و رو دست چپمم بنویسید جعون جونگ کوک و جعون ات تا آخر امر باهم
چشم خانم حتمی
ویو ات به موقعه عروسی
تا اون موقه هیچ کس نفهمید که من رو دستام تتوی اسم کوک رو زدم
لباس عروس رو پوشیدم زیاد باز نبود اما میشد تتوی روی دستام رو دید(بچه ها جونگ کوک هم به عروسی ات دعوته) لباس عروس رو پوشیدم و جیمین رو دیدم که اصبانی نگام میکنه توجهی نکردم دستم رو گرفت و رفتیم سالن اصلی عروسی همه ی خانواده ها دوست ها و آشناها دست میزدن بغیراز کوک و مادر و پدرش وقتی کوک تتوی روی دستم رو دید لبخنده بزرگی زد و تعجب کرده بود بعد با صدای بلند دست میزد رفتیم سر جاهامون نشستیم تا عاقد بخونه(من بلد نیستم چی میگه عاقد پس پرش میزنم) علامت عاقد%
%پس من شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
*وقتی این رو گفت میخاستم عاقد و جررررر بدم جیمین اومد نزدیکم که من رو ببوسه اما.. (در گوش جیمین این حرف رو زد)
*حتا فکرشم نکن که من رو ببوسی من فقط کسی رو میبوسم که عاشقش باشم
جیمین. بریم خونه حسابتو میرسم
*حالا میبینیم 😏
یکی از فامیلای داماد یعنی جیمین.. عروس چرا داماد رو نمیبوسی
*میکرو فون رو گرفتم و گفتم
این دیگه به شما ربتی نداره، 😏
یکی دیگه از فامیلای داماد... چرا اسم کوک رو رو دستت نوشتی ما از عروس این جوری خوشمون نمیاد
*اولا من کوک رو دوس دارم دوما بازم میگم این به شما ربطی نداره جیمین داره با من زندگی میکنه نه شما که
پرش موقعه به رقس ات و جیمین
جیمین،پاشو باید برقسیم
*باشه پاشدم برم که زارت پام پیچ خورد اااااخخخخخخخخخخ (این جزوی از نقشه هس)
$مامان
م. ک، بله پسرم
$نگا چه عروسی داری
م. ک، آره دیگه هرچی باشه به سر خودمون برده
۶.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.