فیک ملکه( اسمات نیست)
فیک ملکه( اسمات نیست)
پارت 4
که یهو یادم افتاد که 1 ماه پیش یک لباس خیلی خوشگل خریدم و گزاشتمش زیر تخت اشکام را از صورتم پاک کردم و با خوشحالی به سمت تختم رفتم و جعبه لباس رو از زیر تخت در اوردم
بورام: عشقم چرا زود تر تو را پیدا نکردم
لباس رو از جعبه در اوردم و برای اینکه ببینم بهم چطور میشه پوشیدمش رفتم جلوی اینه و ژست گرفتم
بورام :دختر تو چه هلویی هستی(چه از خود راضی😒)
بورام لباس رو در اورد تا برای مهمونی فردا کثیف نشه
و بعد لباس خواب پوشید و به سمت تختش رفت و به خواب ناز رفت
فردا صبح
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
بورام:الو (خواب الود)
مادر بورام :تو که هنوز خوابی پدر سگ می دونی ساعت چنده؟
بورام : ساعت 9 صبحه دیگه
مادر بورام : نخیر ساعت 3 بعد از ظهره
بورام : چیییییی نهههههه. مامان من کار دارم خدافظ
با سرعت نور از تختم بلند شدم و رفتم حاما دست و صورتم رو شستم
و با حوله خشک کردم و رفتم طبقه
پایین یک صبحانه مفصل خوردم
بورام : اخوای چقدر خوردم فکر کنم 2 کیلو اضافه کردم
مهمونی ساعت ۷ شروع میشد برای همین رفتم تو گوشیم
2 ساعت بعد
همینطور که تو گوشیم بودم و داشتم هر هر کر کر میخندیدم فهمیدم ساعت 5 نیم
بورام :وای خدا غلط کردم سریع به سمت اتاقم رفتم در حمام رو باز کردم و رفتم یک دوش گرفتم بعد از نیم ساعت از حمام اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
یک میکاپ لایت در نظرم بود پس اجراش کردم کارم که تموم شد خودم را تو اینه تماشا کردم
بورام :چقدر جذاب شدم جوووون 😎
سوار ماشینم شدم و به سمت محل مهمونی رفتم
لطفا اگر خوشتون اومد لایک کنید و نظرتون رو در کامنت ها بهم بگید ❤
پارت 4
که یهو یادم افتاد که 1 ماه پیش یک لباس خیلی خوشگل خریدم و گزاشتمش زیر تخت اشکام را از صورتم پاک کردم و با خوشحالی به سمت تختم رفتم و جعبه لباس رو از زیر تخت در اوردم
بورام: عشقم چرا زود تر تو را پیدا نکردم
لباس رو از جعبه در اوردم و برای اینکه ببینم بهم چطور میشه پوشیدمش رفتم جلوی اینه و ژست گرفتم
بورام :دختر تو چه هلویی هستی(چه از خود راضی😒)
بورام لباس رو در اورد تا برای مهمونی فردا کثیف نشه
و بعد لباس خواب پوشید و به سمت تختش رفت و به خواب ناز رفت
فردا صبح
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
بورام:الو (خواب الود)
مادر بورام :تو که هنوز خوابی پدر سگ می دونی ساعت چنده؟
بورام : ساعت 9 صبحه دیگه
مادر بورام : نخیر ساعت 3 بعد از ظهره
بورام : چیییییی نهههههه. مامان من کار دارم خدافظ
با سرعت نور از تختم بلند شدم و رفتم حاما دست و صورتم رو شستم
و با حوله خشک کردم و رفتم طبقه
پایین یک صبحانه مفصل خوردم
بورام : اخوای چقدر خوردم فکر کنم 2 کیلو اضافه کردم
مهمونی ساعت ۷ شروع میشد برای همین رفتم تو گوشیم
2 ساعت بعد
همینطور که تو گوشیم بودم و داشتم هر هر کر کر میخندیدم فهمیدم ساعت 5 نیم
بورام :وای خدا غلط کردم سریع به سمت اتاقم رفتم در حمام رو باز کردم و رفتم یک دوش گرفتم بعد از نیم ساعت از حمام اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم (عکسش رو میزارم)
یک میکاپ لایت در نظرم بود پس اجراش کردم کارم که تموم شد خودم را تو اینه تماشا کردم
بورام :چقدر جذاب شدم جوووون 😎
سوار ماشینم شدم و به سمت محل مهمونی رفتم
لطفا اگر خوشتون اومد لایک کنید و نظرتون رو در کامنت ها بهم بگید ❤
۱۷.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.