وقتی ساعت ها جور میشوند و من نگاهشان میکنم

.
وقتی ساعت ها جور میشوند و من نگاهشان میکنم
با خودم می گویم این یعنی او همین حالا دارد به من فکر میکند،اینگونه دست کم چند بار در روز پیش می آید که تو داری به من فکر میکنی!

نه جانم،خرافاتی نشده ام

میخواهم لا به لای هزاران دلیلی که زمانه برای گریاندنم جور کرده،یک دلیل بسازم برای ثانیه ای خندیدنم!

تو هنوز هم نمیدانی،که چقدر حال مرا خوب میکند اینکه بدانم میان گیر و دار زندگیت از یاد نبرده ای مرا!
دیدگاه ها (۴)

اڰر پادشاه بودمــــــصدٱے خنده اٹ راسرود میڪردم شڪ نڪڹ

.دانی که شدم خانه خراب تو حبیبا......اکنون دگر ،آبادی ویرانی...

اشتباه آخرمان این بودآغوشمان را تا کردیمگذاشتیم در چمدان های...

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ... تا بخوانی و بفهمی چقد...

صحنه,پارت یازدهم

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط