𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt¹³"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt¹³"
شروع کرد به کشیدن یه خونه ی بچگونه منم یه طراحی خفن کشیدم...
حواسم پی اینکه دارم چی میکشم نبود!
به خودم که اومدم دیدم واااای دست اون پسره رو کشیدم ای خدا؛..
با خالکوبی های قشنگ روش، با دیدن حتی طراحی که از اون بود قلبم به تپش میوفتاد.
بعد نقاشی کشیدن با جییونگ نگاهی به ساعت کردم...
وای دیرم نشه، ساعت شیش بود!
سریع رفتم جلو آینه و با لوازم آرایشی که داشتم یه میکاپ خیلی قشنگ کردم..
پشت پلک هام رو سایه کمرنگ کرم نسکافه ای زدم و روی ل...بام رژ قرمز کشیدم.
یه خط چشم کشیده و یکم رژ گونه!
وای عالی شدممم، رفتم سمت چمدونم و بازش کردم یه لباس دلکته مشکی که آستین های نازکش روی بازد میوفتاد و یک جفت کفش مشکی...
لاک های ناخونم رو مشکی زدم
و موهام رو با بابلیس کمی حالت دادم!
وقتی جلوی آینه ایستادم از خوشحالی جیغ آرومی زدم... محشررر شدممم.
این اولین قرار زندگیمه! هیچوقت از پسری خوشم نیومده بود!
یک کت پشمالو داشتم که سفید بود و واقعااا با این تیپم عالی میشد...
یه گردنبد خیلی ظریف و دوتا گوشواره آویز انداختم و با ذوق به خودم نگاه کردم.
کت هم روی شونه های لخ........م انداختم.
با برداشتن کیف کوچیکم از اتاق جییونگ خارج شدم.
یهو چشم مامان به من خورد و چشماش شد نعلبکی...
م.آ: کجاااا داری میری؟! وااای چقدر خوشگل شدی؟!
با سرخوشی گفتم: _جدی خوشگللل شدممم؟! دارم میرم سرقرار...
شروع کرد به کشیدن یه خونه ی بچگونه منم یه طراحی خفن کشیدم...
حواسم پی اینکه دارم چی میکشم نبود!
به خودم که اومدم دیدم واااای دست اون پسره رو کشیدم ای خدا؛..
با خالکوبی های قشنگ روش، با دیدن حتی طراحی که از اون بود قلبم به تپش میوفتاد.
بعد نقاشی کشیدن با جییونگ نگاهی به ساعت کردم...
وای دیرم نشه، ساعت شیش بود!
سریع رفتم جلو آینه و با لوازم آرایشی که داشتم یه میکاپ خیلی قشنگ کردم..
پشت پلک هام رو سایه کمرنگ کرم نسکافه ای زدم و روی ل...بام رژ قرمز کشیدم.
یه خط چشم کشیده و یکم رژ گونه!
وای عالی شدممم، رفتم سمت چمدونم و بازش کردم یه لباس دلکته مشکی که آستین های نازکش روی بازد میوفتاد و یک جفت کفش مشکی...
لاک های ناخونم رو مشکی زدم
و موهام رو با بابلیس کمی حالت دادم!
وقتی جلوی آینه ایستادم از خوشحالی جیغ آرومی زدم... محشررر شدممم.
این اولین قرار زندگیمه! هیچوقت از پسری خوشم نیومده بود!
یک کت پشمالو داشتم که سفید بود و واقعااا با این تیپم عالی میشد...
یه گردنبد خیلی ظریف و دوتا گوشواره آویز انداختم و با ذوق به خودم نگاه کردم.
کت هم روی شونه های لخ........م انداختم.
با برداشتن کیف کوچیکم از اتاق جییونگ خارج شدم.
یهو چشم مامان به من خورد و چشماش شد نعلبکی...
م.آ: کجاااا داری میری؟! وااای چقدر خوشگل شدی؟!
با سرخوشی گفتم: _جدی خوشگللل شدممم؟! دارم میرم سرقرار...
۳.۷k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.