𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt¹⁴"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt¹⁴"
م.آ: چیییی؟! سر قرار؟! با کییی؟!
خنده نخودی کردم و با خجالت گفتم:
آرا: _عاممم یه پسره... که... خیلی جذابه...
نگران گفت: آرااا دخترم باید مواظب باشی... ممکنه بهت آسیب برسه!
چون تو سئول رو بلد نیستی دخترم... ممکنه هر گونه اتفاقی برات میوفته.
لطفا مواظب خودت باش و من رو نگران نکن!
آرا: _نه نه مامان مواظبم... نگران نباش.
م.آ: در هر صورت خیلی مواظب باش...
آرا: _چجوری تا اونجا برم اومااا به جونسو بگم منو برسونه؟!
م.آ: نه... درست نیست... چرا باید همچی تورو بدونه! نمیخواد بهش زحمت بدی...
برات ماشین میگیرم دخترم.
گوشیش رو برداشت و درحالی که شماره میگرفت با چشمای ریز و خندون گفت:
م.آ: اون پسر خوششانس و خوشتیپ کیه؟!
با خجالت گفتم:_ بعدا باهاش آشنا میشی اوما جونم فعلا ماشین بگیر تا دیر نکنم.
نگاهی به ساعت کردم و با عجله گفتم:
آرا: _وای مامان هفت شددد هفت و نیم قرار دارممممم
م.آ: الو آقا... سلام... یه ماشین میفرستید؟! برای دخترم میخواستم
آدرس رو هم خوب بلد نیست... بله فقط عجله داریم... بله.
آدرس: ............
با قدم های کنترل شده رفتم سمت درب خروجی... کسی سر راهم سبز نشد و تونستم از در خارج بشم.
کفش هام اذیت میکرد برای همین آروم قدم برمیداشتم تا تعادلم رو از دست ندم...
بعد چند مین ماشین سریع اومد و از پنجره ماشین با صدای رسایی گفت: خانم پارک؟!
رفتم سمت ماشین و با "بله" گفتنی عقب سوار شدم...
راننده: آدرس رو لطف میکنید
آرا : اوم بله... آدرس: ..... یک بار مادرم پشت تلفن عرض کردن!
م.آ: چیییی؟! سر قرار؟! با کییی؟!
خنده نخودی کردم و با خجالت گفتم:
آرا: _عاممم یه پسره... که... خیلی جذابه...
نگران گفت: آرااا دخترم باید مواظب باشی... ممکنه بهت آسیب برسه!
چون تو سئول رو بلد نیستی دخترم... ممکنه هر گونه اتفاقی برات میوفته.
لطفا مواظب خودت باش و من رو نگران نکن!
آرا: _نه نه مامان مواظبم... نگران نباش.
م.آ: در هر صورت خیلی مواظب باش...
آرا: _چجوری تا اونجا برم اومااا به جونسو بگم منو برسونه؟!
م.آ: نه... درست نیست... چرا باید همچی تورو بدونه! نمیخواد بهش زحمت بدی...
برات ماشین میگیرم دخترم.
گوشیش رو برداشت و درحالی که شماره میگرفت با چشمای ریز و خندون گفت:
م.آ: اون پسر خوششانس و خوشتیپ کیه؟!
با خجالت گفتم:_ بعدا باهاش آشنا میشی اوما جونم فعلا ماشین بگیر تا دیر نکنم.
نگاهی به ساعت کردم و با عجله گفتم:
آرا: _وای مامان هفت شددد هفت و نیم قرار دارممممم
م.آ: الو آقا... سلام... یه ماشین میفرستید؟! برای دخترم میخواستم
آدرس رو هم خوب بلد نیست... بله فقط عجله داریم... بله.
آدرس: ............
با قدم های کنترل شده رفتم سمت درب خروجی... کسی سر راهم سبز نشد و تونستم از در خارج بشم.
کفش هام اذیت میکرد برای همین آروم قدم برمیداشتم تا تعادلم رو از دست ندم...
بعد چند مین ماشین سریع اومد و از پنجره ماشین با صدای رسایی گفت: خانم پارک؟!
رفتم سمت ماشین و با "بله" گفتنی عقب سوار شدم...
راننده: آدرس رو لطف میکنید
آرا : اوم بله... آدرس: ..... یک بار مادرم پشت تلفن عرض کردن!
۲.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.