خوناشامجذابمن

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻
#پارت34


همون لحظه پیرمرد کوچیک اندامی با یه شنل مسخره که روش طرح عنکبوت بود وارد شد


ایجانم جادوگر با طرح اسپایدرمن 😂🕷


زود خودمو جمعو جور کردمو سری براش تکون دادم این عادتمو از اون عوضی یاد گرفته بود سردو جدی.


تعظیمی کرد و شروع کرد به حرف زدن:

٪قربان شما باید یک اشیا و یک وسیله از اون شخصی که میخواید بفهمید به من بدید

الان من وسیله از کجا بیارم؟

کلافه چشمامو بستم که هانی سرخدمتکارشون با لکنت رو بهم لب زد:

×ار.. ارباب.. جسارتا.. من یک وسیله از بانو ات دارم.

با این حرفش سرمو بالا گرفتمو رو بهش لب زدم:

: خب! بیارش!

×آقا بانو ات قبل از فرارشون روی تختشون یک گردنبند جا گذاشته بودن
دیدگاه ها (۳)

خسته از تنهایی😂😐کی میاد بچتیم؟

های، بچه ها نظرتون درباره ی فیکشن خون آشام جذاب من چیه. حمای...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت33بالاخره رسیدیم به دهکده پری هاخیلی...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت314 روز گذشته و.... ما خونه آلفا هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط