★سناریو ★(درخواستی)
★سناریو ★(درخواستی)
ریاکشن پسرای اسلایترین وقتی....
وقتی دعوا میکنن و ما نگرانشون میشیم(روت کراشن)
_ _ _ _ _ _
متیو: ات: داشتم توی کتابخونه کتاب میخوندم که پانسی سریع اومد پیشم پانسی: هعی ات مثل اینکه متیو با دراکو تو سالن اجتماعات دعواشون شده ات: سریع با پانسی رفتیم تو سالن اجتماعات که دیدم متیو رو مبل نشسته پانسی هم که سریع دوید سمت خوابگاه پسرا (عادیه با اینکه پانسی از دراکو خوشش میاد بازم با پانسی حال میکنم) رفتم کنار متیو نشستم و سیگارش و ازش گرفتم
که زل زد بهم........ هعی پیشونیت چیشده متیو: چی.... ها اره هیچی نشده یکم خراش ورداشته ات: هعی تکون نخور تا بیام رفتم سریع یه دستمال اوردم و شروع کردم به پاک کردن خون پیشونیش که یدفعه متیو لبشو گذاشت رو لبام....... هعی چیکار میکنی متیو: هیسس فقط همراهی کن.. (خدایا تامو که بما نمیدی متیو رو بدههه🛐🛐)
دراکو: دوباره با پاتر اون دوستای احمقش دعوام شد بود (عام این از زبون دراکو نه من ناراحت نشینااا) داشتم تو راهرو قدم میزدم که ات و دیدم که داره میاد سمتم ات: امروز دراکو رو زیاد ندیدم تو راهرو داشتم راه میرفتم که دیدم دراکو رو دیدم که کنار لبش زخمی شده میتونستم حدس بزنم چی شده سریع رفتم سمتش.... هعی دراکو صب کن لبت چیشده دراکو: چیزی نشده یه زخم کوچیکه ات: اره چقدرم کوچیکه... یه دستمال از تو جیبم دراوردم و خون کنار لبشو پاک کردم دراکو: تاحالا کسی بهت چقدر ازین زاویه خوشگلی؟(عرررر🙂)
تام: امروز با چند نفر از اسلایترینی ها دعوام شده بود به دیوار تکیه داده بودم که ات سریع اومد سمتم ات: چرا صورتت اینجوریه دعوا کردی؟ تام: اره خیلی زبونشون دراز شده بود ات: ولی دلیل نمیشه بفرستی شون رو هوا تام: اره اگه بتونم همین کارو ادامه هم میدم ات: تکون نخور تا خون صورتتو پاک کنم... داشتم صورتشو پاک میکردم که تام چونمو گرفت تام: همیشه همینجوری ازم استقبال کن
- - - -
ببخشید اگه بد شد🥺
اگه خوشتون اومدم بگین از بقیه اسلایترینی ها هم بزارم 🍄🎀
ریاکشن پسرای اسلایترین وقتی....
وقتی دعوا میکنن و ما نگرانشون میشیم(روت کراشن)
_ _ _ _ _ _
متیو: ات: داشتم توی کتابخونه کتاب میخوندم که پانسی سریع اومد پیشم پانسی: هعی ات مثل اینکه متیو با دراکو تو سالن اجتماعات دعواشون شده ات: سریع با پانسی رفتیم تو سالن اجتماعات که دیدم متیو رو مبل نشسته پانسی هم که سریع دوید سمت خوابگاه پسرا (عادیه با اینکه پانسی از دراکو خوشش میاد بازم با پانسی حال میکنم) رفتم کنار متیو نشستم و سیگارش و ازش گرفتم
که زل زد بهم........ هعی پیشونیت چیشده متیو: چی.... ها اره هیچی نشده یکم خراش ورداشته ات: هعی تکون نخور تا بیام رفتم سریع یه دستمال اوردم و شروع کردم به پاک کردن خون پیشونیش که یدفعه متیو لبشو گذاشت رو لبام....... هعی چیکار میکنی متیو: هیسس فقط همراهی کن.. (خدایا تامو که بما نمیدی متیو رو بدههه🛐🛐)
دراکو: دوباره با پاتر اون دوستای احمقش دعوام شد بود (عام این از زبون دراکو نه من ناراحت نشینااا) داشتم تو راهرو قدم میزدم که ات و دیدم که داره میاد سمتم ات: امروز دراکو رو زیاد ندیدم تو راهرو داشتم راه میرفتم که دیدم دراکو رو دیدم که کنار لبش زخمی شده میتونستم حدس بزنم چی شده سریع رفتم سمتش.... هعی دراکو صب کن لبت چیشده دراکو: چیزی نشده یه زخم کوچیکه ات: اره چقدرم کوچیکه... یه دستمال از تو جیبم دراوردم و خون کنار لبشو پاک کردم دراکو: تاحالا کسی بهت چقدر ازین زاویه خوشگلی؟(عرررر🙂)
تام: امروز با چند نفر از اسلایترینی ها دعوام شده بود به دیوار تکیه داده بودم که ات سریع اومد سمتم ات: چرا صورتت اینجوریه دعوا کردی؟ تام: اره خیلی زبونشون دراز شده بود ات: ولی دلیل نمیشه بفرستی شون رو هوا تام: اره اگه بتونم همین کارو ادامه هم میدم ات: تکون نخور تا خون صورتتو پاک کنم... داشتم صورتشو پاک میکردم که تام چونمو گرفت تام: همیشه همینجوری ازم استقبال کن
- - - -
ببخشید اگه بد شد🥺
اگه خوشتون اومدم بگین از بقیه اسلایترینی ها هم بزارم 🍄🎀
۴.۴k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.