اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۴۳

با این حرفش دیارا شد یه یوزپلنگ وحشی و یه لحظه اونجا بودم و یه لحظه پا به فرار گزاشتم

با وجود درد و تیر مچ پام فقط میدوییدم اما عماد خیلی از من سریع تر بود
بهم رسیدم و از پشت کمرمو گرفت و بلندم کرد
من هرچی جیغ میزدم میگفتم عماد ولم کن عماد ولم کن هرچی هم مشت میزدم بهش ولم نمیکرد

محکم من و کبوند با درخت و با دستش نگهم داشت
بعد با چشمای وحشیش به ل//ب/// م زل زد

میدونستم اگه ب//ب///و//س//ت//م ب//و//س//ه آرومی نیست و من حتما بعدش نابود میشدم چون عماد خیلی مودی بود و صد در صد بعدش دوباره رفتارش سرد میشد

تو همین فکرا بودم که دیدم عماد داره با چشمایی که به ل//ب//ا//م خیرست سرشو نزدیکم میاره
درست وقتی دو اینچ فاصله داشت صورتمون از هم و بینی هامون بهم سابیده میشد
محکم با دستم هلش دادم

_چیکار میکنی دیارا

_تو چیکار میکنی؟
میخوای منو ب//ب//و//س//ی بعدش ولم کنی عین این سنگدل ها عین این بی احساس ها

_چخبره؟

اینو نیما که کنارش هم سمیرا بود و پر دستشون چوب سنگ بود گفت

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۸)

دوستان من الام تو جاده ام دارم میرم مسافرت نت ضعیفه خودم چک ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۴۴فوری از هم جدا شدیم و من که گونه هام ش...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۴۲نیم ساعت تو سکوت کنار هم نشستیم و خبری...

#اشتباه_خوب_من #پارت_۴۱وقتی مطمئن شدیم روباهه دست از سر کچلم...

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

#بد_بوی #پارت_۱۷ #الینا _چیکار میکنی دیوونه شدی؟_اره دیوونه ...

وقتی تورو با خودش میبره حموم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط