تک پارتی تام ریدل=
تک پارتی تام ریدل=
وقتی عاشقته و یک پسر محکم سیلیت میزنه
تو داشتی با تام توی محوطه قدم میزدید پسری که تمرین کوییدیچ می کرد و توپش به سمت شما پرت شد به سوی تام اومد
*تو توپ ما رو ندیدی؟
_نه
دوستش گفت: حتما قایمش کرده
+اون به توپ شما کاری نداره چرا قایمش کنه؟
*تو بهتره خودتو قاتی نکنی
تام نگاهی مرگبار به اونها کرد و گفت
_گفتیم که نیست
و دست ا/ت رو گرفت و به راه افتاد
*هی دزدا حق رفتن ندارن
+دزد خودتی! مارمولک
*تو...
اون پسر خیلی عصبانی شد و سیلی ای محکم به صورت ا/ت زد
تام که شاهد این اتفاق بود پسر رو هول داد و چند مشت به صورت او زد
+تام بسه!تامــــــ!
و تام با شنیدن صدای ا/ت از مشت زدن دست برداشت
+صو...صورتت...
_مشکلی نیست
+معلومه که هست
و ا/ت اون رو به سمت خوابگاه ا/خ(اسم خوابگاه گروهتون) برد
+بشین
تام بر روی تخت نرم ا/ت نشست و به عکس های او نگاهی انداخت ا/ت واقعا زیبا بود صدای قدم های ا/ت امد او با یک دستمال تمیز و چسب زخم وارد اتاق شد
_نیاز نبود
ا/ت پوفی کرد و در کنار تام روی تخت نشست دستمال را ارام بر روی زخم هایش کشید و روی انها چسب زخم زد
_یادم باشه بیشتر دعوا کنم(با پوزخند)
ا/ت ضربه ای به بازوی او زد و دستمال را به دست تام داد
_باشه بابا متاسفم
ا/ت با چشم هایی گشاد شده به او چشم دوخت
+به سرت ضربه خورده؟
_شاید...
تا صبح کلی با هم وقت گذراندند و متوجه گذر زمان نشدند
وقتی عاشقته و یک پسر محکم سیلیت میزنه
تو داشتی با تام توی محوطه قدم میزدید پسری که تمرین کوییدیچ می کرد و توپش به سمت شما پرت شد به سوی تام اومد
*تو توپ ما رو ندیدی؟
_نه
دوستش گفت: حتما قایمش کرده
+اون به توپ شما کاری نداره چرا قایمش کنه؟
*تو بهتره خودتو قاتی نکنی
تام نگاهی مرگبار به اونها کرد و گفت
_گفتیم که نیست
و دست ا/ت رو گرفت و به راه افتاد
*هی دزدا حق رفتن ندارن
+دزد خودتی! مارمولک
*تو...
اون پسر خیلی عصبانی شد و سیلی ای محکم به صورت ا/ت زد
تام که شاهد این اتفاق بود پسر رو هول داد و چند مشت به صورت او زد
+تام بسه!تامــــــ!
و تام با شنیدن صدای ا/ت از مشت زدن دست برداشت
+صو...صورتت...
_مشکلی نیست
+معلومه که هست
و ا/ت اون رو به سمت خوابگاه ا/خ(اسم خوابگاه گروهتون) برد
+بشین
تام بر روی تخت نرم ا/ت نشست و به عکس های او نگاهی انداخت ا/ت واقعا زیبا بود صدای قدم های ا/ت امد او با یک دستمال تمیز و چسب زخم وارد اتاق شد
_نیاز نبود
ا/ت پوفی کرد و در کنار تام روی تخت نشست دستمال را ارام بر روی زخم هایش کشید و روی انها چسب زخم زد
_یادم باشه بیشتر دعوا کنم(با پوزخند)
ا/ت ضربه ای به بازوی او زد و دستمال را به دست تام داد
_باشه بابا متاسفم
ا/ت با چشم هایی گشاد شده به او چشم دوخت
+به سرت ضربه خورده؟
_شاید...
تا صبح کلی با هم وقت گذراندند و متوجه گذر زمان نشدند
۹.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.