پرش به شب ویو جیمین
پرش به شب ویو جیمین
جیمین: اخیششششششش وایسا وایسا گوشیم دست تو چیکار میکنه
ته: خوب نگا...........
قیافه جیمین بعد دیدن عکس:😐
هعییییییییییی
ته: اعصبانی نشدی؟
جیمین: از یه هرزه چی انتضار دارم
ته: اره
ویو ات
اههههه لونا چقد عاح و ناله میکنه ببنده دیگه گاله رو رفتم در اتاقشو باز کردم دیدم شکمشو گرفته گفت
یونا: ات اتتتتتت دارن به دنیا میان
سریع زنگ زدم اورژانس مامان باباشم اومدن با مامان بابای جیمین که مامان یونا رر زذ
✓: الان نوه هام تو راهن جیمین کجاستتتت
خوداروشکر دید هیچکی ریکشن نشون نمده خفه شد
پرش به 3 ساعت بعد
(بچه ها جیمین و ته اون برده هارو قبول نکردن پس برده ای کار نیست) وسو جیمین
مجبورم کردن برای زایمان یونا برگردم کره اههههههه با ته برگشتم اما مطمئم بچه هاش سقط شدن خداروشکر
چون رابطه داشته و راحتم الان میتونم پرتش کنم بیرون و با ات خوش بخت زندگی کنم رسیدیم کره و رفتیم بیمارستان بین سا رفتیم پیش ات اینا بعد احوال پرسی دکتر اومد و گفت
دکی جون(پشمام): هوب متاسفانه بچه ها سقط شدن
همه به جز جیمین و ته و ات: چیییییی؟
دکی: چون ایشون امروز رابطه داشتن برای همین
✓: خاک تو سرممممم
__: وای خدا مرگم
همه هجوم اوردن اتاق یونا و مامانش شروع کرد کتک زدنش
یونا: اخ ماماننننننننننن
✓: خفه شو بی دست و پا
یو نارو هم برن
من برم بخوابم فردا بقیشو مینویسم
جیمین: اخیششششششش وایسا وایسا گوشیم دست تو چیکار میکنه
ته: خوب نگا...........
قیافه جیمین بعد دیدن عکس:😐
هعییییییییییی
ته: اعصبانی نشدی؟
جیمین: از یه هرزه چی انتضار دارم
ته: اره
ویو ات
اههههه لونا چقد عاح و ناله میکنه ببنده دیگه گاله رو رفتم در اتاقشو باز کردم دیدم شکمشو گرفته گفت
یونا: ات اتتتتتت دارن به دنیا میان
سریع زنگ زدم اورژانس مامان باباشم اومدن با مامان بابای جیمین که مامان یونا رر زذ
✓: الان نوه هام تو راهن جیمین کجاستتتت
خوداروشکر دید هیچکی ریکشن نشون نمده خفه شد
پرش به 3 ساعت بعد
(بچه ها جیمین و ته اون برده هارو قبول نکردن پس برده ای کار نیست) وسو جیمین
مجبورم کردن برای زایمان یونا برگردم کره اههههههه با ته برگشتم اما مطمئم بچه هاش سقط شدن خداروشکر
چون رابطه داشته و راحتم الان میتونم پرتش کنم بیرون و با ات خوش بخت زندگی کنم رسیدیم کره و رفتیم بیمارستان بین سا رفتیم پیش ات اینا بعد احوال پرسی دکتر اومد و گفت
دکی جون(پشمام): هوب متاسفانه بچه ها سقط شدن
همه به جز جیمین و ته و ات: چیییییی؟
دکی: چون ایشون امروز رابطه داشتن برای همین
✓: خاک تو سرممممم
__: وای خدا مرگم
همه هجوم اوردن اتاق یونا و مامانش شروع کرد کتک زدنش
یونا: اخ ماماننننننننننن
✓: خفه شو بی دست و پا
یو نارو هم برن
من برم بخوابم فردا بقیشو مینویسم
۱۵.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.