مارها قورباغهها را میخوردند و قورباغهها از این نابساما

مارها قورباغه‌ها را می‌خوردند و قورباغه‌ها از این نابسامانی بسیار غمگین بودند تا اینکه قورباغه‌ها علیه مارها به لک لک‌ها شکایت کردند.
لک‌لک‌ها چندی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه‌ها از این حمایت شادمان شدند.
طولی نکشید که لک لک‌ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه‌ها.
قورباغه‌ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند. عده‌ای از آنها با لک‌لک‌ها کنار آمدند و عده‌ای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند.
مارها بازگشتند ولی این بار همپای لک لک‌ها شروع به خوردن قورباغه‌ها کردند.
حالا دیگر قورباغه‌ها متقاعد شده‌ بودند
که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند ولی تنها یک سوال برای آنها حل نشده باقی مانده بود :
اینکه نمی‌دانستند توسط دوستانشان خورده می‌شوند یا دشمنانشان !؟

💭#Caption
منوچهر احترامی
#کپشن
دیدگاه ها (۱۸)

کاش می‌شد ما هم همین‌قدر با زن بودنمون راحت و رها باشیم و از...

یه ذره سن داریم، باهاش جنگ داخلی رو دیدیم، جنگ خارجی رو دیدی...

یه سری‌ها میان میگن: «آیا می‌دانستید اکثر پسرا از ناخن‌های ...

و در آخر یک روز اين شب‌ها صبح می‌شود و آفتاب از پنجره‌هاى بس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط