((Part ⁸))
((Part ⁸))
جونگ کوک: استف برو به مامانتیسا بگو بیاد اینو معاینه کنه
استف: چشم
چند مین بعد
مامانتیسا: باز جناب تهیونگ چیکار کردن
جونگ کوک: وقتی عصبانی بشه بلای بد تریم سر این دختره میاره
مامانتیسا: حالا کجاست؟
جونگ کوک: اونا رو تخته
چند ساعت بعد
تهیونگ: کوک اون دختره بهوش اومد؟
حونگ کوک: نه قربان
تهیونگ: خب میرم پیشش.... فکنم دیگه زبونش کوتاه شده
جونگ کوک: اهوم فکنم حق با شماس
ویوا. ت
با درد پام بیدار شدم که دیدم اون تهیونگ عوضی کنارمه
تهیونگ: امیدوارم دیگه فکر فرار به سرت نزنه و گرنه بلایی بد تر سرت می یاد فهمیدی؟
ا. ت:.......
ویو ا. ت
از ترس چیزی نگفتم که مو هامو کشید و داد زد
تهیونگ: فهمیدی؟(داد)
ا. ت: اخخ.....ا... اره... فَهمیدم
تهیونگ: خوبه پس بخور
امیدوارم خشتون اومده باشه کیوتام💞
نظرتونم حتما حتما تو کامنتا بگید💗💗
جونگ کوک: استف برو به مامانتیسا بگو بیاد اینو معاینه کنه
استف: چشم
چند مین بعد
مامانتیسا: باز جناب تهیونگ چیکار کردن
جونگ کوک: وقتی عصبانی بشه بلای بد تریم سر این دختره میاره
مامانتیسا: حالا کجاست؟
جونگ کوک: اونا رو تخته
چند ساعت بعد
تهیونگ: کوک اون دختره بهوش اومد؟
حونگ کوک: نه قربان
تهیونگ: خب میرم پیشش.... فکنم دیگه زبونش کوتاه شده
جونگ کوک: اهوم فکنم حق با شماس
ویوا. ت
با درد پام بیدار شدم که دیدم اون تهیونگ عوضی کنارمه
تهیونگ: امیدوارم دیگه فکر فرار به سرت نزنه و گرنه بلایی بد تر سرت می یاد فهمیدی؟
ا. ت:.......
ویو ا. ت
از ترس چیزی نگفتم که مو هامو کشید و داد زد
تهیونگ: فهمیدی؟(داد)
ا. ت: اخخ.....ا... اره... فَهمیدم
تهیونگ: خوبه پس بخور
امیدوارم خشتون اومده باشه کیوتام💞
نظرتونم حتما حتما تو کامنتا بگید💗💗
۹.۹k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.