((Part ⁹))
((Part ⁹))
تهیونگ: خوبه
ویو ا. ت
خیلی ازش ترسیده بودم ولی نباید ضعف نشون میدادم... تهیونگ بعد چند مین رفت بیرون و کوک با سینی یه غذا اومد تو
جونگ کوک: بیا غذا بخور دختر جون
ا. ت: نمی خورم
جونگ کوک: حرف گوش کن
ا. ت: گفتم نمی خوام چرا نمیفهمی
جونگ کوک: مجبورم نکن که.... هوف
ا. ت: سیرم حالا برو
ویوا.ت: کوک رفت بیرون و بعد چند مین با تهیونگ اومد
تهیونگ: شنیدم که غذا تو نمی خوری درسته؟
ا. ت: من.... من
تهیونگ: هیچی نگو فقط غذا تو بخور
ویو ا. ت
دیگه نتونستم زور گوییاشو تحمل کنم و گفتم
ا. ت: نمی خورم مگه زوره(داد)
تهیونگ: که اینطور پس هنوز درس ادب نشدی نه... باشه پس قراره درد بکشی
ا. ت:......
ویو ا. ت
بعد رفتو یه چیزه نسبتا تیز و برداشت و به طرفم اومد
تهیونگ: دستشو ببند
جونگ کوک: عا... چشم
امیدوارم خشتون اومده باشه کیوتام💞
نظرتونم حتما حتما تو کامنتا بگید💗💗
تهیونگ: خوبه
ویو ا. ت
خیلی ازش ترسیده بودم ولی نباید ضعف نشون میدادم... تهیونگ بعد چند مین رفت بیرون و کوک با سینی یه غذا اومد تو
جونگ کوک: بیا غذا بخور دختر جون
ا. ت: نمی خورم
جونگ کوک: حرف گوش کن
ا. ت: گفتم نمی خوام چرا نمیفهمی
جونگ کوک: مجبورم نکن که.... هوف
ا. ت: سیرم حالا برو
ویوا.ت: کوک رفت بیرون و بعد چند مین با تهیونگ اومد
تهیونگ: شنیدم که غذا تو نمی خوری درسته؟
ا. ت: من.... من
تهیونگ: هیچی نگو فقط غذا تو بخور
ویو ا. ت
دیگه نتونستم زور گوییاشو تحمل کنم و گفتم
ا. ت: نمی خورم مگه زوره(داد)
تهیونگ: که اینطور پس هنوز درس ادب نشدی نه... باشه پس قراره درد بکشی
ا. ت:......
ویو ا. ت
بعد رفتو یه چیزه نسبتا تیز و برداشت و به طرفم اومد
تهیونگ: دستشو ببند
جونگ کوک: عا... چشم
امیدوارم خشتون اومده باشه کیوتام💞
نظرتونم حتما حتما تو کامنتا بگید💗💗
۷۳.۴k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.