Season✨️3 Nightmare of Love💖✨️
Part133
رفتم پایین...بازم با جیمین رو به رو شدم...ولی اون انگار ازم فرار میکرد...نمیدونم چش شده یا چیکار کردم ولی خوب این رفتارش ناراحتم میکنه نشستم سر میز
جین: بیا جوجه اینم سوپ خماری...
سویون: ممنون(ناراحت)
جین: چیزی شده؟
سویون: نه چطور؟
جین: آخه تو خودتی...انگار ناراحتی
سویون: نه من خوبم...
جین: باشه..حالا بخور تا سرد نشده...
سویون: باشه ممنون
شروع کردم به آروم آروم خوردن...
جیمین ویو
سعی داشتم ازش فرار کنم...میخواستم ازش دوری کنم...نمیخواستم کنارش باشم...اگه بازم من..باز من باعث مرگش بشم چی؟...دوست نداشتم دوباره به خواطر من بمیره...اقدر ذهنم درگیر بود که متوجه حضور ته نشتم
تهیونگ: هوی جیمین
جیمین: هوم؟
تهیونگ: چیکار کردی با بچه؟ انقدر ناراحته...
جیمین: ته نپرس
تهیونگ: چیزی شده؟...
جیمین: نه...
تهیونگ: داری دروغ میگی...از حرف های سویون فهمیدم دوباره کابوس دیدی...بازم همون؟
جیمین: آره.. همون
تهیونگ:ببینم ایم بار چیز جدیدی دیدی؟
جیمین: آره...دیدمش..
تهیونگ: عه واقعا؟..اون کی بود؟
جیمین: همسرم...
تهیونگ: بله؟
جیمین: زنم بود...زنمممم
تهیونگ: ببینم تا حالا تو واقیت هم دیدیش؟
جیمین: اولا که زنم واقیت بود...دومن آره شما هم دیدیتش...
تهیونگ: جدی؟
جیمین: آره...
تهیونگ: اون کیه؟
جیمین: هوففففف...
تهیونگ: هعی جیمین بگو دیگه
جیمین: سویون
تهیونگ: آهان...صبر کن ببینم چی؟چی گفتی؟ اون کیه؟
جیمین: سویون
تهیونگ: سویون؟...سویون خودمون؟
جیمین: آره
....
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.