هربار پنهان میشوم

هربار پنهان می‌شوم
همبازی‌ام بزرگ می‌شود
و یادش می‌رود قرار بود
کسی را پیدا کند
آن‌وقت
پای درد را وسط می‌کشم
دردهای من آنقدر بزرگ‌اند
که پشت هیچ پرده‌ای پنهان نمی‌شوند
و چشم‌هایم را
می‌گذارم و گریه می‌کنم
این‌روزها
با هر دوست تازه، تنهایی‌ام را دوباره پیدا می‌کنم
و هر دستی به شانه‌ام می‌خورَد
شماره‌ای‌ست
که از گوشی همراهم پاک خواهد شد

این‌روزها به‌جای نفس درد می‌کشم

این‌روزها به‌جای نفس درد می‌کشم
دیدگاه ها (۶)

چـــه هنــرمندیســـتکســـی کـــه بـا یـــک خـــداحافظــیتمــ...

تو را دوست دارمبیشتر از نوشتنِآخرین سطر مشق‌های مدرسهبیشتر ا...

فجیع‌تر از خبر رفتنت رفتنت بودو تا مرز کوری گریستم آن‌شبچرا...

دیر آمدی و دست گذاشتیروی حرف‌هایی که گفته نمی‌شوندحرف‌هایی ک...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط