بی معرفت جان
بی معرفت جان...
تو که میدانستی یک روزی رفتنی هستی
اجازه نمیدادی تو را به این جماعت نشانت بدهم
اجازه نمیدادی عشقم به تو را در تمام این شهر فریاد بزنم
اجازه نمیدادی به هر که رسیدم از تو بگویم
که وقتی میپرسیدند معرفی نمیکنی
با افتخار سرم را بالا میگرفتم و میگفتم حضرت عشقمان است....
اصلا همه ماجرا رفتنت به کنار
غرورم،احساسم،قلبم نابود شد به کنار
این که دیگر از ترس آبرویم حتی سمت این جماعت نمیروم که از تو نپرسند
این که از همه عالم و آدم فراری شده ام
طعنه ها و نگاه های این جماعت
وجود مرا آتش میزند....
تویی که رفتنی بودی باید به من میگفتی
آبرو برایم نزاشتی بی انصاف جان
آبرو برایم نزاشتی...
تو که میدانستی یک روزی رفتنی هستی
اجازه نمیدادی تو را به این جماعت نشانت بدهم
اجازه نمیدادی عشقم به تو را در تمام این شهر فریاد بزنم
اجازه نمیدادی به هر که رسیدم از تو بگویم
که وقتی میپرسیدند معرفی نمیکنی
با افتخار سرم را بالا میگرفتم و میگفتم حضرت عشقمان است....
اصلا همه ماجرا رفتنت به کنار
غرورم،احساسم،قلبم نابود شد به کنار
این که دیگر از ترس آبرویم حتی سمت این جماعت نمیروم که از تو نپرسند
این که از همه عالم و آدم فراری شده ام
طعنه ها و نگاه های این جماعت
وجود مرا آتش میزند....
تویی که رفتنی بودی باید به من میگفتی
آبرو برایم نزاشتی بی انصاف جان
آبرو برایم نزاشتی...
- ۱.۴k
- ۱۳ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط