من دارم از ته رویاهای قشنگ میام رفیق

من دارم از ته رویاهای قشنگ میام رفیق ...
ته تموم تا صبح بیداری ها و از آینده های قشنگ صحبت کردن ...
ته تموم لحظه هایی که دستش تو دستته و اونو برای یک عمر کنار خودت تصور میکنی ...
ته اون همه بدو بدو ها واسه یه لحظه از دور دیدنش ...
ته تموم شب هایی که یه ساعت میشینی فکر میکنی که چه جوری بهش شب بخیر بگی که بیشتر به دلش بشینه ...
ته تموم این بالا و پایین ها
بعضی وقت ها
و برای بعضی از آدمهای شکل من
فقط به یک سکانس کوتاه یک جمله ای ختم میشه
"برو و دیگه هیچوقت پشت سرتم نگاه نکن" ...
من دارم از آخرین سکانس بی رحم عشق میام رفیق ...
دیدگاه ها (۲)

بی معرفت جان...تو که میدانستی یک روزی رفتنی هستی اجازه نمیدا...

دختر جان دست نیافتنی باش...!"اجتماعی" بودن با دمِ "دستی" بود...

پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من م...

زندگی زناشویی؛زندگی "ارباب رعیتی" نیست جناب محترم.وقتی برای ...

آبنبات تلخ

p15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط