دیوانه برو ورنه چنان سخت ببوسم

دیوانه برو، ورنه چنان سخت ببوسم
لبهای تو می ریخته را، کز سخن افتی

دیوانه برو، ورنه چنان سخت خروشم
تا گریه کنان آیی و، در پای من افتی

#معینی_کرمانشاهی
دیدگاه ها (۱۰)

مادربزرگ خیال می کندهر چه بیشتر برایشقرص بنویسندبیشتر زنده م...

با رقیبان سخن از کشتن ما می گویدکشتن آنست که با غیر سخن می گ...

دلت تنگ نمی شود، باشدسرت شلوغ است و یادت رفته ام ،باشداما عش...

بیـا....برویـم کمیقـدم بزنیم ...نگـران نباش!!دوباره...برمیگر...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

گرچه می دانم که گاهی بی قرارم نیستیبی قرارت  می شوم  وقتی کن...

زور و عشق پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط