بر نمی گردم از این پنجره رویایی

بر نمی گردم از این پنجره رویایی 
تا تبسم بوزد از این پنجره رویایی

صحن در صحن حرم اشک کبوتر جاری ست 
موج در موج تنیده ست به هم شیدایی 

چشم ها دوخته بر قامت گلدسته یار 
شور بر پا شده از این همه بی پروایی 

من که سنگینی صد شعله به دوشم دارم 
عشق باریده بر این دل شده صحرایی 

خیز ای عشق مرا رخصت دیداری ده 
تا در آغوش کشم گنبدت ای مینایی 

دست ها باز هم آهنگ شکفتن دارند 
باز هم دست مرا گیر تو ای دریایی
دیدگاه ها (۲)

قال رجل من أهل خراسان للرضا (ع) : یا بن رسول الله !.. رأیت ر...

بهر حاجات اگر دست دعا برخیزددلبری هست به هر حال به پا برخیزد...

به شیشه های اتاقم دوباره ها کردمو از نوشتن اسمت بر آن حیا کر...

گنبدت از هر کجای شهر سو سو می کنددست هر آشفته ای را پیش تو ر...

آیدا عمیدی

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط