بسم الله الذی لا اله الا هو
بسم الله الذی لا اله الا هو
نفس نفس زدن هایت،آسمان را به لرزه در آورد..
شهر،گویی که رنگ بر رخسار ندارد دیگر.
غم میبارد از لحظه لحظه های زمان..
سوسو میزند شمع دل و با هر نفست،میمیرد و زنده میشود،آه...
خون به دل کهکشان ها میکنی ارباب خلقت..
از یکسو جمله ملائک بیقرارند و از سویی زمینیان...
تو میروی آهسته آهسته و دخترت با باز و بشته شدن پلکت ذوب میشود...
افول خورشید عمرت جان به لب میکند علی را..
ولی عالم امکان،ایهاالنبی..
بالمسلمین رئوف..
تویی که رنج های ما برتو سنگین بود و از سختی های ما رنجیده خاطر میشدی..
بگذار راحت صدایت کنم
بابای من..
آخر چگونه میشود بی تو،لحظه ای....
تو پر میکشی و جان جهان به همراه تو پرواز میکند..
مهربانترین مهربان..
تو میروی و بعد از تو با دخترت به بدی تا میکنند قوم ستمگر
تو میروی و روزی،دخترت را در میان کوچه ای تنگ...
مردانی بی حیا و جنگی...
زبانم لال...
تو میروی و روزی عده ای پست،در بیت تورا میشکنند و دخترت پشت دراست..
تو میروی و عالم میماند و ظلمت..
آه...
میرزا ی بی تعلق
نفس نفس زدن هایت،آسمان را به لرزه در آورد..
شهر،گویی که رنگ بر رخسار ندارد دیگر.
غم میبارد از لحظه لحظه های زمان..
سوسو میزند شمع دل و با هر نفست،میمیرد و زنده میشود،آه...
خون به دل کهکشان ها میکنی ارباب خلقت..
از یکسو جمله ملائک بیقرارند و از سویی زمینیان...
تو میروی آهسته آهسته و دخترت با باز و بشته شدن پلکت ذوب میشود...
افول خورشید عمرت جان به لب میکند علی را..
ولی عالم امکان،ایهاالنبی..
بالمسلمین رئوف..
تویی که رنج های ما برتو سنگین بود و از سختی های ما رنجیده خاطر میشدی..
بگذار راحت صدایت کنم
بابای من..
آخر چگونه میشود بی تو،لحظه ای....
تو پر میکشی و جان جهان به همراه تو پرواز میکند..
مهربانترین مهربان..
تو میروی و بعد از تو با دخترت به بدی تا میکنند قوم ستمگر
تو میروی و روزی،دخترت را در میان کوچه ای تنگ...
مردانی بی حیا و جنگی...
زبانم لال...
تو میروی و روزی عده ای پست،در بیت تورا میشکنند و دخترت پشت دراست..
تو میروی و عالم میماند و ظلمت..
آه...
میرزا ی بی تعلق
- ۱.۲k
- ۳۰ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط