موضوعوقتی با فلیکس با اجبار ازدواج کردی اسمات باشه و این

موضوع:وقتی با فلیکس با اجبار ازدواج کردی اسمات باشه و اینکه اولا از هم خوششون نیاد
#چندپارتی
#درخواستی
Part 2
ات:همینطور گریه میکردم داشتم تمام خستگیم ت این ۱ سال و تمام این سختیایی که تو این ۱ سال کشیدم و الان بروز میدادم
من معمولا گریه نمیکنم اما این حرف اون عوضی واقعا قلبمو شکست
"اون هیچکس خاصی نیست"همش این حرف تو سرم پیچید...
صداهای عجیبی داره از اون پایین میاد...امیدوارم چیزی که فکر میکنم نباشه..
میخوام برم یه سری بهشون بزنم..اما میترسم با صحنه‌ی بدی و به رو بشم
اما میرم...مهم نیس
خیلی اروم در رو باز کردم و یکم رفتم جلو که اون لبه وایسم و کاناپه رو بتونم ببینم..اما..تاش نمیدیدم
دختره:آه ددی لطفا سریعتر آه هاه
_چرا که نه بیب
دوییدم و رفتم تو اتاق اونا..اون..داشت با اون دختر....لعنت بهت لی فلیکس
*صبح*
صبح با سردرد بدی از خواب بیدار شدم احتمالا به خاطر گریه‌ی زیادیه..
رفتم تو آشپزخونه تا آب بخورم اما دیدم فلیکس هم اونجاست سعی کدم خودمو خونسرد و بیخیال نشون بدم و رفتم لیوانمو پر از آب کردم
_ببینم تو نکنه ازم خوشت اومده؟
با این حرفش آب پرید تو گلوم
منظورت اهم چیه اهم(مثلا سرفه🤓)
_مشخصه بچه تو دیشب وقتی منو با اون جده دیدی سریع رفتی بالا و الانم مشخصه که گریه کردی چشات کلی پف کرده
دستی رو صورتم کشیدم
نخیر من همیشه صبحا بلند میشم چشام پف میکنه...
_دروغگویی افتضاحی هستی کوچولو
_البته میدونی..حق داری ازم خوشت بیاد پسر به این جذابی کی بدش میاد(نیشخند)
هع از خودراضی عوضی
چقدم اعتماد به سقف داری
البته حق داره اعتماد به نفس داشته باشه اما این دیگه از خودراضی بودنه