وقتی با فلیکس با اجبار ازدواج کردی اسمات باشه و اینکه اول

وقتی با فلیکس با اجبار ازدواج کردی اسمات باشه و اینکه اولا از هم خوششون نیاد
#چندپارتی
#درخواستی
Part 4
فلیکس:
اون..اون ات‌ست جلوی در؟....چقد...چقد خوشگل شده....
خودتو جمع و جور کن فلیکس یه نگاه به گل ها انداختم و یه نفس عمیق کشیدم خب برو که رفتیم امیدوارم بتونم همه‌چیزو بممون عوض کنم
جلوی در وایسادم و ات اومد سوار شه که فک کنم سوپرایز شد از گل ها
+او..اینا چیه..برای کی گرفتیشون؟..
_برای توعه دیگه کوچولو دقیقا مطمئن نبودم که این گلا رو دوس داشته باشی اما ریسک کردم خب چطورن؟دوسشون داری؟
+عام..مرسی...عا نمیدونم چی بگم چرا یهویی گل میدی بهم؟!
_بهت توضیح میدم صبر داشته باش
راه افتادم و رفتم سمت یه رستوران خوب و باکلاس
+منو اوردی رستوران؟...
_اره دیگه بچه برو پایین انقد سوال نکن
*سر میز*
_خب رستوران چطوره؟دوسش داری؟
+عام اره خوبه مرسی..
_خوبه...
_خب..راستش من اوردمت اینجا که یچیزی بگم و یچیزایی رو یجورایی رو کنم
+چه چیزایی؟چی میخوای بگی؟...
_هوفف خب...ات من...من تقریبا از اوایل ازدواجمومن عاشقت شدم اما چون فکر میکردم تو ازم متنفری جوری رفتار کردم انگار منم ازت بدم میاد اما من عاشقتم ات باور کن من عاشقتم
+او....این...داری یجور دیگه اذیتم میکنی؟
_چی؟نهه..من اذیتت نمیکنم واقعیتو میگم من عاشقتم
+یعنی تو هم...
_اره وقتی اون شب واکنشتو دیدم مطمئن شدم تو هم دوسم داری پس به این فکر کردم که چرا اوضاع بینمونو درست نکنم بهت نگم که عاشقتم
+باشه لازم نیست انقد تکرار کنی(خجالت)...