p

p...64

لیژان..مگه نباید الان تو جنگ باشی
دینگ یوشی..اره ولی تو مهم تری
راستی خاستگاریو چیکا کردی

لیژان..هیچی ردشون کردیم
دینگ یوشی..میدونستم زرنگی
لیژان..خب بگو توچطور شدی رئیس گروه سایه
دینگ یوشی سرشو انداخت پایین گفت
معذرت میخام اخه میترسیدم ازم جداشی
لیژان..اینبار اشکالی نداره ولی دفعه بعد دیگه نمیبخشمت

دینگ یوشی..دفعه بعدی وجود نداره خب من دیگه باید برم

لیژان. چه زود

دینگ یوشی..خب اومده بودم که سوتفاهم حل کنم و برم

لیژان.. باشه فقط حواست باشه
نیانگما از ما و سلیب اتش کمک خواسته ممکنه سلیب اتش کمکش کنه

دینگ یوشی..فقط شماها نباشید اشکال نداره

لیژان.. راستش ارتش ما برای کمک حرکت کرده

دینگ یوشی..خب این یکم پیچیدس اما نگران نباش من برای اینکه با شما درگیر نشم به محض بازگشتم دستور عقب نشینی میدم

لیژان واقعا

دینگ یوشی..معلومه به‌خاطر توهم شده این کارو میکنم

لیژان.. خیلی ممنون
دینگ یوشی.. برو دیگه دیرت نشه
لیژان باشه لیژان گونه دینگ یوشی بوسید و رفت بیرون

دینگ یوشی..بیا بیرون
ییبو و شی چو اومدن بیرون

ییبو.. اینو ببین بچه عاشق شده
دینگ یوشی..دیدی با دوتا خنده خرش کردم

ییبو ..کارت حرف نداشت فقط عذاب وجدان نمیگیری

دینگ یوشی..چرا بگیرم حالا که به حدفمون نزدیک شدیم
دینگ یوشی به خودش می‌فهماند که نباید به لیژان علاقه مند شود اما یکم احساس گناه میکرد

ییبو اره حالا میدونیم وانگ دقیقا کجاست واین یه کمک مهم برامون بود که مالی‌شان با خاک یک سان کنیم

دینگ یوشی ..خوبه من ارتش به مالی شان میارم

ییبو ..منم ارتش اواندل به مالی‌شان میارم
دینگ یوشی خوبه چن ژیوان جلوی بقیه میگیره تا نتونن برای کمک به مالی‌شان بیان .

بعد دینگ یوشی و ییبو از مسافر خانه بیرون رفتن تا لیژان دوباره به اونجا سر نزنه که یه وقت ببینتشون

لی مین تو اتاقش بود که یکی درزد
لی مین. بیا تو
موجین..حالتون چطوره بانو

لی مین..تو چطور زنده موندی حالت خوبه

موجین..بله خوبم راستش برادرتون منو نجات داد
لی مین..معذرت میخام باهات بد رفتار کردم
موجین اشکالی نداره همش تقصیر ییبو هست
لی مین..باز اون حتا از شنیدنه اسمش عصبانی میشم
موجین..برادرتون گفت شمارو ببرم پیشش

موجین و لی مین چانگ داشتن میرفتن که چینیونگ دیدن
لی مین..این اینجا چیکار میکنه
موجین..میشناسیشون

لی مین..اره اما اون نباید از هویت من خبر دارشه
رسیدن به اتاق نئوهو
نئوهو..بی مقدمه میگم چطوری باید اواندلو نابود کنیم

لی مین..ما دخالتی نمیکنیم
نئوهو ..چرا؟
لی مین..میزاریم اونا مثله وحشیا به جون هم بیوفتن وقتی کله خسارت بهشون وارد شد بعد بهشون حمله میکنیم اینطوری یه قدم ازشون جلو تریم
نئوهو..یکیو نیاز داریم که برامون جاسوسی کنه
دیدگاه ها (۱)

p...65لی مین...من برای جاسوسی میرمنئوهو..نه نمیزارم توبریلی ...

p...6۶شوکای عصبانی شدو اومد بیرون که لینگ هه دیدلینگ هه..دید...

p...63ییبو تو مسافر خانه بود برای دیدن اوضاع یا اینکه ببینه ...

p...62یوشوشین..پس چرا داری به من میگی حالاوانگ..چون تو قابله...

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

p88 ژان و دلربا مخفیانه باز از زندان فرار کردن و میخاستن بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط