black flower(p ,3)
black flower(p ,3)
پسر امگا خیلی سریع مسیر نگاهش رو تغییر داد و با دوستهاش شروع به حرف زدن کرد.
احتمالا اون هم از اینکه هیچکس از راز کوچیکشون باخبر نبود راضی بود.
جونگین بدون اینکه فکر کنه دستش رو برای کیونگسو و جونگ کوک و دوست دخترش که دنبال میز خالی برای نشستن می گشتند تکون داد.
جونگکوک چاپستیک هاشو روی میز کوبید و با عصبانیت غرید: کیم فاکینگ جونگین داری چه غلطی میکنی؟ نکنه واقعا دلت میخواد بمیری که امروز اینکارا رو می کنی؟
جونگین با اینکه خودش هم از حماقتی که کرده بود، پشیمون بود، گفت: تهیونگ هم خونه ی لوهان دوست پسر سهونه و توی درس ریاضی هم چند بار به چن کمک کرده به عنوان انسان های با فرهنگ و با توجه به تعلیمات بوده باید رسم ادب رو به جا بیاریم.
جونگکوک از اینکه دوستش می تونست تا این حد احمق باشه و مضخرف سرهم کنه تعجب کرد.
چشم غره ای به جونگین رفت و گفت
کیم جونگین لعنتی تو حتی بودایی هم نیستی پس بهتره هر چه سریعتر خفه شی.
قبل از اینکه جونگین دهنش رو باز کنه و جونگکوک رو از اینی که هست عصبانی تر کنه تهیونگ، تهیون و کیونگسو سرمیزشون رسیده بودند.
روی صندلیهای خالی نشستند و سینی غذاشون رو مقابلشون گذاشتند.
تهیونگ لبخندی زد و گفت
خیلی ممنون جونگین هیونگ نیم اگه به خاطر تو نبود مجبور بودیم روی نیمکت یا چمن ها توی
محوطه ی کالج بشینیم تهیون نونا هم سرما خورده و حالش بدتر می شد.
جونگکوک به دختر نگاه کرد کاملا سالم به نظر می رسید.
جونگین لب زد
بی خیال بچه ها به هر حال صندلیا خالی بودند.
پسر امگا خیلی سریع مسیر نگاهش رو تغییر داد و با دوستهاش شروع به حرف زدن کرد.
احتمالا اون هم از اینکه هیچکس از راز کوچیکشون باخبر نبود راضی بود.
جونگین بدون اینکه فکر کنه دستش رو برای کیونگسو و جونگ کوک و دوست دخترش که دنبال میز خالی برای نشستن می گشتند تکون داد.
جونگکوک چاپستیک هاشو روی میز کوبید و با عصبانیت غرید: کیم فاکینگ جونگین داری چه غلطی میکنی؟ نکنه واقعا دلت میخواد بمیری که امروز اینکارا رو می کنی؟
جونگین با اینکه خودش هم از حماقتی که کرده بود، پشیمون بود، گفت: تهیونگ هم خونه ی لوهان دوست پسر سهونه و توی درس ریاضی هم چند بار به چن کمک کرده به عنوان انسان های با فرهنگ و با توجه به تعلیمات بوده باید رسم ادب رو به جا بیاریم.
جونگکوک از اینکه دوستش می تونست تا این حد احمق باشه و مضخرف سرهم کنه تعجب کرد.
چشم غره ای به جونگین رفت و گفت
کیم جونگین لعنتی تو حتی بودایی هم نیستی پس بهتره هر چه سریعتر خفه شی.
قبل از اینکه جونگین دهنش رو باز کنه و جونگکوک رو از اینی که هست عصبانی تر کنه تهیونگ، تهیون و کیونگسو سرمیزشون رسیده بودند.
روی صندلیهای خالی نشستند و سینی غذاشون رو مقابلشون گذاشتند.
تهیونگ لبخندی زد و گفت
خیلی ممنون جونگین هیونگ نیم اگه به خاطر تو نبود مجبور بودیم روی نیمکت یا چمن ها توی
محوطه ی کالج بشینیم تهیون نونا هم سرما خورده و حالش بدتر می شد.
جونگکوک به دختر نگاه کرد کاملا سالم به نظر می رسید.
جونگین لب زد
بی خیال بچه ها به هر حال صندلیا خالی بودند.
- ۵.۱k
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط