تمامناتماممنM

#تمام_ناتمام_منM
چنان چشمانش
به چشمان من شباهت داشت
که ما در آینه
یکدیگر را گم می‌کردیم

#احمدرضا_احمدی
دیدگاه ها (۲)

#تمام_ناتمام_منM از قشنگ ترین متنایی که خوندم نامه‌ی علی شری...

#تمام_ناتمام_منM ماجرایِ من و تو، باورِ باورها نیستماجراییس...

#تمام_ناتمام_منM اسمش سعید بود. تو مدرسه بهش می گفتن سعیده.‌...

#تمام_ناتمام_منM گفتم ببخشین میشه تماشات کنم؟ گفت دیوونه‌ای؟...

چشمانش؟ مانند قهوه ادم را معتاد می کرد و ستارگان همه درون چش...

آدمها چنان بی محابا با قلب های یکدیگر قمار می کنند،که عنقریب...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط