قهوه تلخ
قهوه تلخ
پارت ۴۰
چویا: میشه یواشکی این نامه رو به دازای بدید ؟
یاماموتو: باشه
چویا: ممنون ، خداحافظ
ازش دور شدم. نمیدونم دیگه کی دازای رو میبینم. از همین الان دلم براش تنگ شده.
به خونه رسیدم ، بیحال وارد شدم . مثل همیشه پدرم جلوم سبز شد
ویلیام: کجا بودی؟
چویا: لازم نیست بدونی
ویلیام: حواست باشه، کار های مهم تر از این هم داری
یک ثانیه به این فکر افتادم که پدر هم با فوجیوارا همدست هست
چویا: تو هم توی رفتن دازای نقش داری نه؟
ویلیام:درسته ، منم به فوجیوارا کمک کردم
چویا: چرا ؟ به چه دلیل؟
ویلیام: تو وارث بعدی هستی ، داشتن دوست و کسی که عاشقشی نقطه ضعف بزرگی هست . همه اینا بخاطر خودت و دوستت هست
چویا: هیچ کدوم بخاطر ما نیست ، شما فقط بخاطر منفعت خودتون مارو از هم جدا کردید. حتی با دور کردن دازای از من ، من اون فردی که میخوای نمیشم. هیچوقت
به اتاقم رفتم. کیف رو پرت کردم و روی تخت دراز کشیدم، به سقف خیره شدم. چرا همه این اتفاقات برای ما میوفته ، چرا بد از خوشحالی مون اتفاق بدی صورت میگیره؟
تا کی باید دوریش رو تحمل میکردم . از همین الانم خسته. نگاهم به نقاشی که قرار بود بهش هدیه بدم افتاد. اصلا دیگه میبینمش و اینو بهش بدم ؟ نمیدونم و خیلی بده. منتظر دازای میمونم ، هر چقدر هم که طول بکشه
پارت ۴۰
چویا: میشه یواشکی این نامه رو به دازای بدید ؟
یاماموتو: باشه
چویا: ممنون ، خداحافظ
ازش دور شدم. نمیدونم دیگه کی دازای رو میبینم. از همین الان دلم براش تنگ شده.
به خونه رسیدم ، بیحال وارد شدم . مثل همیشه پدرم جلوم سبز شد
ویلیام: کجا بودی؟
چویا: لازم نیست بدونی
ویلیام: حواست باشه، کار های مهم تر از این هم داری
یک ثانیه به این فکر افتادم که پدر هم با فوجیوارا همدست هست
چویا: تو هم توی رفتن دازای نقش داری نه؟
ویلیام:درسته ، منم به فوجیوارا کمک کردم
چویا: چرا ؟ به چه دلیل؟
ویلیام: تو وارث بعدی هستی ، داشتن دوست و کسی که عاشقشی نقطه ضعف بزرگی هست . همه اینا بخاطر خودت و دوستت هست
چویا: هیچ کدوم بخاطر ما نیست ، شما فقط بخاطر منفعت خودتون مارو از هم جدا کردید. حتی با دور کردن دازای از من ، من اون فردی که میخوای نمیشم. هیچوقت
به اتاقم رفتم. کیف رو پرت کردم و روی تخت دراز کشیدم، به سقف خیره شدم. چرا همه این اتفاقات برای ما میوفته ، چرا بد از خوشحالی مون اتفاق بدی صورت میگیره؟
تا کی باید دوریش رو تحمل میکردم . از همین الانم خسته. نگاهم به نقاشی که قرار بود بهش هدیه بدم افتاد. اصلا دیگه میبینمش و اینو بهش بدم ؟ نمیدونم و خیلی بده. منتظر دازای میمونم ، هر چقدر هم که طول بکشه
- ۴.۴k
- ۱۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط