رد پا. پارت سیزدهم
رفتم تا دراکو رو بیدار کنم تو تختش نبود!
سریع نقشه رو برداشتم و داخل بخش ممنونه دیدمش
اما: یعنی اونم مثل منه؟ یواش از پشت قفسه ها نگاهش کردم کنار ی کمد عجیب بود معلوم بود عجله داره با لباس خواب اومده بود وقتی داشت در کمد رو باز میکرد علامتی رو دستش دیدم که یرام عجیب بود.
اونو تا شروع کلاس ها تعقیب کردم
بعد رفت و شروع کرد به پاک کردن اون علامت خیلی وقت مشغول این کار بود.
بعد شروع به گریه کرد دستش پر از خون شده بود. سریع به سمتش دویدم و بغلش کردم
سریع دستشو پشت سرش قایم کرد.
دراکو: تو اینجا چیکار میکنی؟(گریه)
اما: امروز اومده بودم بهت طراحی یاد بدم
دراکو: خب چی؟؟
اما: و تو تختت نبودی من اینجا پیدات کردم
ببین نیاز نیست چیزی رو از من قایم کنی!
من ادم راز نگهداریم
اروم دستشو جلو اورد..
سرشو پایین انداخت میتونستم قطره های اشکی که روی زمین میریزه رو ببینم
دستشو گرفتم و سمت همون اتاق مخفی بردم
اما: همین جا بمون تا من بیام
سریع از اتاق درمان پانسمان و کمی پماد برداشتم
وقتی برگشتم دراکو مشغول خوندن کتابا بود.
دراکو: این کتابا.....
سریع نقشه رو برداشتم و داخل بخش ممنونه دیدمش
اما: یعنی اونم مثل منه؟ یواش از پشت قفسه ها نگاهش کردم کنار ی کمد عجیب بود معلوم بود عجله داره با لباس خواب اومده بود وقتی داشت در کمد رو باز میکرد علامتی رو دستش دیدم که یرام عجیب بود.
اونو تا شروع کلاس ها تعقیب کردم
بعد رفت و شروع کرد به پاک کردن اون علامت خیلی وقت مشغول این کار بود.
بعد شروع به گریه کرد دستش پر از خون شده بود. سریع به سمتش دویدم و بغلش کردم
سریع دستشو پشت سرش قایم کرد.
دراکو: تو اینجا چیکار میکنی؟(گریه)
اما: امروز اومده بودم بهت طراحی یاد بدم
دراکو: خب چی؟؟
اما: و تو تختت نبودی من اینجا پیدات کردم
ببین نیاز نیست چیزی رو از من قایم کنی!
من ادم راز نگهداریم
اروم دستشو جلو اورد..
سرشو پایین انداخت میتونستم قطره های اشکی که روی زمین میریزه رو ببینم
دستشو گرفتم و سمت همون اتاق مخفی بردم
اما: همین جا بمون تا من بیام
سریع از اتاق درمان پانسمان و کمی پماد برداشتم
وقتی برگشتم دراکو مشغول خوندن کتابا بود.
دراکو: این کتابا.....
۶.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.