معجزه
معجزه
p⁴
جیمین:ای..این..اینجا..م..مال منه؟
هانول:اوهوممم،قشنگهه؟
جیمین:خ..خیلی(لبخند)
هانول:چه لبخند قشنگی داری
جیمین:من؟مرسی
هانول:داری گریه میکنی
جیمین:هانول میشه بغلت کنم
هانول:اره حتما چرا گریه میکنی (بغلش کرد)
جیمین:هقق
هانول:چرا گریه میکنی کار خاصی نکردم
جیمین:این کار خاصی نیستتتت
هانول:عااا چرا هس ولی خب گریه ندارهههه حالام برو صورتتو بشور،اتاق مستره(نمیدونم همینجوری نوشته میشه یا نه)لباساتم عوض کن
جیمین:باشه ممنون(اشکاشو پاک کرد)
هانول:من توی حال منتظرتم
جیمین:باشه
هانول:اجوماا
اجوما:جانم
هانول:چجوری راضی شدی
اجوما:خببب به یکی از بچه ها گفتم دربارش تحقیق کنه توهم خیلی زود اعتماد میکنی
هانول:عاا باشه حواسم هست
اجوما:امیدوارم
جیمین:سلام
اجوما:سلام پسرم
هانول:سلام،اجوما میشه بریم بستنی یخی بخوریم
اجوما:تمام شده
هانول:میدونم بریم بخریم
اجوما:باشه
هانول:بریم
جیمین:باشه
بیرون*
هانول:خوشمزست؟
جیمین:اوهوم
هانول:تو گفتی میخواستی آیدل بشی؟
جیمین:اره
هانول:هیجده سالت بود؟
جیمین:اره این سوالا واسه چیه
هانول:خببب میخوام باهم بیشتر آشنا شیم از این به بعد با ما زندگی میکنی
جیمین:عاها اوکی ولی من برای همیشه نمیمونم
هانول:عههه جدی میفرمایید
جیمین:شوخی نمیکنم
هانول:گفتم وسایل شخصی برات بخرن پس دیره
جیمین:..
هانول:آفرین سکوت کن،من میرم رو این سکو
جیمین:دستتو بده نیوفتی
هانول:باشه،میگم بنظرت اگه بخوای واسه آیدلی تست بدی باید قبلش تمرین کنی
جیمین:هانول!(وایسادن)
هانول:هوم؟
جیمین:واقعا خنگی
هانول:چراا منن؟(لیز خورد و افتاد رو جیمین پست بعدی میزارم که چجوری افتاد)
توی خونه*
هانول:اجوما ما اومدیم
جیمین:سلام
اجوما:سلام عزیزم
توی اتاق هانول*
هانول:امم راجب اتفاقی که افتاد..
جیمین:اره هیچکس نمیفهمه
هانول:اوم خوبه،راستی بچه ها وسایلتو توی اتاقت گذاشتن منم یه دوشی بگیرم میخوابم
جیمین:باشه مرسی منم یه دوشی بگیرم میخوابم
هانول:باشه شب بخیر
جیمین:شب بخیر
(رفتن حمام و خوابیدن)
صبح*
اجوما:بچه ها بیاین پایین صبحانه آمادس
سرمیز*
اجوما:به جیونگ میگی واسه تست آیدل جیمین پیگیری کنه
جیمین:هیس(زدنش)
هانول:آیییی غذاتو بخور
اجوما:باشه میگم فعلا غذاتو بخور
هانول:ها راستی معلم دنسم بگیره براش
جیمین:نمیخواد(آروم)
هانول:من چیزی نمیشنوم
توی راه*
جیمین:واقعا نمیخواد اون کارارو کنین من خورم پیگیری میکنم
هانول:....
..............................................
پست بعدی رو ببینین
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
بابت یونتانم تسلیت میگم که دیگه نمیتونیم توی رمان هامون داشته باشیمش🖤
p⁴
جیمین:ای..این..اینجا..م..مال منه؟
هانول:اوهوممم،قشنگهه؟
جیمین:خ..خیلی(لبخند)
هانول:چه لبخند قشنگی داری
جیمین:من؟مرسی
هانول:داری گریه میکنی
جیمین:هانول میشه بغلت کنم
هانول:اره حتما چرا گریه میکنی (بغلش کرد)
جیمین:هقق
هانول:چرا گریه میکنی کار خاصی نکردم
جیمین:این کار خاصی نیستتتت
هانول:عااا چرا هس ولی خب گریه ندارهههه حالام برو صورتتو بشور،اتاق مستره(نمیدونم همینجوری نوشته میشه یا نه)لباساتم عوض کن
جیمین:باشه ممنون(اشکاشو پاک کرد)
هانول:من توی حال منتظرتم
جیمین:باشه
هانول:اجوماا
اجوما:جانم
هانول:چجوری راضی شدی
اجوما:خببب به یکی از بچه ها گفتم دربارش تحقیق کنه توهم خیلی زود اعتماد میکنی
هانول:عاا باشه حواسم هست
اجوما:امیدوارم
جیمین:سلام
اجوما:سلام پسرم
هانول:سلام،اجوما میشه بریم بستنی یخی بخوریم
اجوما:تمام شده
هانول:میدونم بریم بخریم
اجوما:باشه
هانول:بریم
جیمین:باشه
بیرون*
هانول:خوشمزست؟
جیمین:اوهوم
هانول:تو گفتی میخواستی آیدل بشی؟
جیمین:اره
هانول:هیجده سالت بود؟
جیمین:اره این سوالا واسه چیه
هانول:خببب میخوام باهم بیشتر آشنا شیم از این به بعد با ما زندگی میکنی
جیمین:عاها اوکی ولی من برای همیشه نمیمونم
هانول:عههه جدی میفرمایید
جیمین:شوخی نمیکنم
هانول:گفتم وسایل شخصی برات بخرن پس دیره
جیمین:..
هانول:آفرین سکوت کن،من میرم رو این سکو
جیمین:دستتو بده نیوفتی
هانول:باشه،میگم بنظرت اگه بخوای واسه آیدلی تست بدی باید قبلش تمرین کنی
جیمین:هانول!(وایسادن)
هانول:هوم؟
جیمین:واقعا خنگی
هانول:چراا منن؟(لیز خورد و افتاد رو جیمین پست بعدی میزارم که چجوری افتاد)
توی خونه*
هانول:اجوما ما اومدیم
جیمین:سلام
اجوما:سلام عزیزم
توی اتاق هانول*
هانول:امم راجب اتفاقی که افتاد..
جیمین:اره هیچکس نمیفهمه
هانول:اوم خوبه،راستی بچه ها وسایلتو توی اتاقت گذاشتن منم یه دوشی بگیرم میخوابم
جیمین:باشه مرسی منم یه دوشی بگیرم میخوابم
هانول:باشه شب بخیر
جیمین:شب بخیر
(رفتن حمام و خوابیدن)
صبح*
اجوما:بچه ها بیاین پایین صبحانه آمادس
سرمیز*
اجوما:به جیونگ میگی واسه تست آیدل جیمین پیگیری کنه
جیمین:هیس(زدنش)
هانول:آیییی غذاتو بخور
اجوما:باشه میگم فعلا غذاتو بخور
هانول:ها راستی معلم دنسم بگیره براش
جیمین:نمیخواد(آروم)
هانول:من چیزی نمیشنوم
توی راه*
جیمین:واقعا نمیخواد اون کارارو کنین من خورم پیگیری میکنم
هانول:....
..............................................
پست بعدی رو ببینین
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
بابت یونتانم تسلیت میگم که دیگه نمیتونیم توی رمان هامون داشته باشیمش🖤
۸۸۸
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.