آخرین دیدار
آخرین دیدار
part 3
*چیا قلبشو گرفت و افتاد روی زمین*
هامین:دلبررر*داد*
*رسوندش بیمارستان
بردنش اتاق عمل حدود دو ساعت شده بود ولی خبری نبود*
کوک:داداش راه روه رو متر کردی یه دقیقه بشین
هامین:اههههه تقصیر منه...باید یادم میبود بهش قرصشو بدم
جیمین:داداش بیخیال تقصیر تو نیست خود زنداداش باید یادش می بود
هامین:من من شوهر بدی واسش هستم...خیلی بد
شوگا:آرامش خودتو حفظ کن حالش خوب میشه نگران نباش
*بعد ۳ ساعت دکتر از اتاق عمل آمد بیرون...*
*هامین دوید سمت دکتر*
هامین:چی شده؟حالش خوبه؟اتفاق بدی افتاده؟*تند تند سوال میپرسید*
دکی:خب باید بگم...
خانم پارک
هامین:خانم 'جئون'(حساسه بچه)
دکی:بله خانم جئون ایست قلبی کردن...
هامین:چی؟ز...زندست؟*با نگرانی*
دکی:خب راستش...
ادمین به کشتنتون میده یاععععع🤣💔
part 3
*چیا قلبشو گرفت و افتاد روی زمین*
هامین:دلبررر*داد*
*رسوندش بیمارستان
بردنش اتاق عمل حدود دو ساعت شده بود ولی خبری نبود*
کوک:داداش راه روه رو متر کردی یه دقیقه بشین
هامین:اههههه تقصیر منه...باید یادم میبود بهش قرصشو بدم
جیمین:داداش بیخیال تقصیر تو نیست خود زنداداش باید یادش می بود
هامین:من من شوهر بدی واسش هستم...خیلی بد
شوگا:آرامش خودتو حفظ کن حالش خوب میشه نگران نباش
*بعد ۳ ساعت دکتر از اتاق عمل آمد بیرون...*
*هامین دوید سمت دکتر*
هامین:چی شده؟حالش خوبه؟اتفاق بدی افتاده؟*تند تند سوال میپرسید*
دکی:خب باید بگم...
خانم پارک
هامین:خانم 'جئون'(حساسه بچه)
دکی:بله خانم جئون ایست قلبی کردن...
هامین:چی؟ز...زندست؟*با نگرانی*
دکی:خب راستش...
ادمین به کشتنتون میده یاععععع🤣💔
۸۳۳
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.