part11
#part11
#dar_hamsaiegie_godzila
باصدای آلارم گوشیم از خواب بیدارشدم.زودی خفه اش کردم.وای چقدمن خوابم میاد! هیچ دلم نمیخواست قضایای دیروز تکراربشه.واسه همینم یه تشربه خودم زدم و سریع رفتم دستشویی.دست وصورتم و که شستم یه خورده خوابم پرید.
ازاونجایی که باارغوان قهربودم قراربود که امروز اشکان راننده ام باشه.بی حوصله به اتاق اشکان رفتم.
اوخی داداشیم.نگاش کن چه ناز خوابیده.آجیت فدات بشه که انقده ماهی.خوش تیپ،خوش هیکل،خوش استیل،خوش قیافه،خوش اخلاق،خوش برخورد.خوش به حال سارا...شوهرش همه چی تمومه!!
سارا نامزد اشکان بود.دوماهی میشد که نامزد کرده بودن.قراربود یه چندماه دیگه برن سر خونه زندگیشون.وای!نه... اشکان از این خونه بره من ازتنهایی کپک میزنم!سارا بمیری که داداش اشکانم و ازم گرفتی.آخی دلت میاد رها؟!سارا به این ماهی بمیره؟؟!خداییش خیلی دختره خوبیه.اشکانم خوب کسی و گرفته.چقدرم بهم میان.خوشبخت بشن.تازه رهاخره اگه سارا چیزیش بشه که اشکان دق میکنه!!نه نه...من شکر خوردم ایشاا... همیشه عاشق هم باشن.قراره یه وروجک نیم وجبی بهم بگه عمه.اوخی عمه قربون قدوبالات بره!
وا!رها توام خلیا!! بچه کجابود؟!باباکله ی اینارومیکنه اگه توی دوران نامزدی بی ناموسی کنن!
ازاین فکرخنده ام گرفت.به سمت اشکان رفتم و بیدارش کردم.
به اتاقم که برگشتم ساعت 7 بود.خوبه پس وقت دارم. امروز میخوام حسابی خوشگل کنم.جوونیه دیگه!!یه موقع آدم حال می کنه تیپ بزنه!!
به سمت کمدم رفتم.یه شلوارجبن یخی پوشیدم بایه مانتوی مشکی کوتاه.
#dar_hamsaiegie_godzila
باصدای آلارم گوشیم از خواب بیدارشدم.زودی خفه اش کردم.وای چقدمن خوابم میاد! هیچ دلم نمیخواست قضایای دیروز تکراربشه.واسه همینم یه تشربه خودم زدم و سریع رفتم دستشویی.دست وصورتم و که شستم یه خورده خوابم پرید.
ازاونجایی که باارغوان قهربودم قراربود که امروز اشکان راننده ام باشه.بی حوصله به اتاق اشکان رفتم.
اوخی داداشیم.نگاش کن چه ناز خوابیده.آجیت فدات بشه که انقده ماهی.خوش تیپ،خوش هیکل،خوش استیل،خوش قیافه،خوش اخلاق،خوش برخورد.خوش به حال سارا...شوهرش همه چی تمومه!!
سارا نامزد اشکان بود.دوماهی میشد که نامزد کرده بودن.قراربود یه چندماه دیگه برن سر خونه زندگیشون.وای!نه... اشکان از این خونه بره من ازتنهایی کپک میزنم!سارا بمیری که داداش اشکانم و ازم گرفتی.آخی دلت میاد رها؟!سارا به این ماهی بمیره؟؟!خداییش خیلی دختره خوبیه.اشکانم خوب کسی و گرفته.چقدرم بهم میان.خوشبخت بشن.تازه رهاخره اگه سارا چیزیش بشه که اشکان دق میکنه!!نه نه...من شکر خوردم ایشاا... همیشه عاشق هم باشن.قراره یه وروجک نیم وجبی بهم بگه عمه.اوخی عمه قربون قدوبالات بره!
وا!رها توام خلیا!! بچه کجابود؟!باباکله ی اینارومیکنه اگه توی دوران نامزدی بی ناموسی کنن!
ازاین فکرخنده ام گرفت.به سمت اشکان رفتم و بیدارش کردم.
به اتاقم که برگشتم ساعت 7 بود.خوبه پس وقت دارم. امروز میخوام حسابی خوشگل کنم.جوونیه دیگه!!یه موقع آدم حال می کنه تیپ بزنه!!
به سمت کمدم رفتم.یه شلوارجبن یخی پوشیدم بایه مانتوی مشکی کوتاه.
۱.۶k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.