عشق دیوانه 💞قسمت 5

شدو:امی،میدونم ترسیدی ولی .میتونم کمکت کنم 😰
امی:نه !!!!!بس کن، دیگه این حرف ها رو نزن. تو اگه منو دوست داشتی این کارو انجام نمیدادی 😢
روح:اونا دوست ندارن امی،واسه همین بهت برق زدن😈
سونیک:شدو این صدای کی بود؟
شدو:روح دیوانه،وقتی امی دیونه بشه این صدا میاد و بهش افکار بد رو میگه 😡
دید سونیک:دیدم شدو یهو بیهوش شد ،و امی منو مهکم به دیوار چسبوند.
روح:درسته گازش بگیر و خونش رو بخور 😈
امی:حرف آخری داری؟
دید سونیک:امی ،گردنم را گاز گرفت داشت خیلی آروم خونم رو میخورد که یهو گفتم.
سونیک:لا لا لا لا، لا لا لا لا ،بخواب...بخواب کوچولو،
امی میدونم اونجایی ،میدونم صدام رو میشنوی، اینو بدون من میخواستم در مونت کنم ،امی ....ها!
دید سونیک:دیدم گردنم خیس شد و امی داشت اشک میریخت.
امی:ه...ه..ه...منچیکار کردم،سونیک!!!من...من... متأسفم 😭
سونیک:امی،عیب نداره.راستی تو ...تو دیگه دیونه نیستی 🙂
دید امی :داشتم گریه میکردم که یهو، شدو و سونیک منو بغل کردن.
فردای آن روز
سونیک :امی آماده ای ،تا بهت شوک وارد شه؟
امی :بله😁
امی:آییییییییییییی.
سونیک:تموم شد، امی حالت خوبه؟
امی:من ...عالیم🤗
دید سونیک:الان دیگه امی خوب شده
سونیک:امی،من دوست دارم
امی:ها😳ه...منم همین تور. دکتر جان.

پایان
دیدگاه ها (۵)

میخوام یک رومان بنویسم اسمشو چیبزارم

دختری در قلب من💗قسمت 1

عشق دیوانه 💞قسمت 4

عشق دیوانه 💞قسمت 3

تحت تعقیب

رمان

خطوط موازی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط