مافیا جذاب من
مافیا جذاب من
p=8
*ویو لیا*
بخاطر ا.ت و تهیونگ پسرا میا و لارا باید با ا.ت کات میکردم هممون باید این رو میکردم رفتم پیش ا.ت با سردی بهش گفتم
&ا.ت من بخاطر تهیونگ که رابطه اش با جونگکوک خراب نشه میخام باهات کات کنم
+شوخی خوبی نبود
&شوخی نبود خیلیم جدی بودم
+لیا واقعا... چطور دلت میاد
&ادم مهمی نبودی
+پس دوباره میخایی تنهام بزاری
&اممم باید برم خونه و حسابت تو هم باید بدی به تهیونگ
+اوکی
*پرش زمانی به شب*
*ویو ا.ت*
همه دوستامو از دست داده بودم اول لیا بعد ظهر میا و بعد لارا شب بود تهیونگ و چندتا پسرا و اون دختر و جونگکوک امده بود کیلید خونه و کارتمو دادم به تهیونگ بعد گفتم
+تهیونگ شی...
&اقای کیم
+اقای کیم تا هفته دیگه تین لباس تنمم بهت پس میدم
£باش
از اونجا رفتم هیج جا رو نداشتم فقط تو شهر میچرخیدم تا صبح رفتم کار پیدا کردم صاحب کارم. گفت میتونم اونجا بخوابم یه کافه بود رفتم چندتا لباس خریدم و لباسایی که تنم بود رو پست کردم
*2ماه بعد*
*ویو ا.ت*
صاحب کارم گفت باید برم مدرسه وقتی رفتم همه مسخرم میکردن دلم نمیخاست باکسی دوست بشم
بد ضرب بدی از دوستام خورده بودم یه خونه کوچیکم گرفته بودم داشتم
امروز داشتم کار هارو. میکردم یهو همه پسرا و جونگکوک و لیا، میا، لارا، و اون دختر امدن مجبور بودم برم سرمیزشون رفتم سر میزشون
+چی میخورین
&چندتا مشروب
+اگر بخونی نوشته کافه ننوشته بار
&خب قهوه بیار
£از ماهم نظر نپرس
&من برا خودم و دخترا گفتم
£اوکی... ات شی....
+خانم لی
همشون نگام کردن یهو لیا گفت
&فاز نگیر
+نگرفتم
&ببین ا.ت تو دیگه هیچی نیستی
+فرق من با شما همینه
&انگار ادم شاخی هستی
+فرقم اینه که لیا به اقای کیم گفتی تو راهنمایی میخاستن بکننت یا گفتی 3بار خودکشی کردی یا گفتی من بخاطر تو عوضی پام شکست نگفتی چون چشمت به پول خورده
p=8
*ویو لیا*
بخاطر ا.ت و تهیونگ پسرا میا و لارا باید با ا.ت کات میکردم هممون باید این رو میکردم رفتم پیش ا.ت با سردی بهش گفتم
&ا.ت من بخاطر تهیونگ که رابطه اش با جونگکوک خراب نشه میخام باهات کات کنم
+شوخی خوبی نبود
&شوخی نبود خیلیم جدی بودم
+لیا واقعا... چطور دلت میاد
&ادم مهمی نبودی
+پس دوباره میخایی تنهام بزاری
&اممم باید برم خونه و حسابت تو هم باید بدی به تهیونگ
+اوکی
*پرش زمانی به شب*
*ویو ا.ت*
همه دوستامو از دست داده بودم اول لیا بعد ظهر میا و بعد لارا شب بود تهیونگ و چندتا پسرا و اون دختر و جونگکوک امده بود کیلید خونه و کارتمو دادم به تهیونگ بعد گفتم
+تهیونگ شی...
&اقای کیم
+اقای کیم تا هفته دیگه تین لباس تنمم بهت پس میدم
£باش
از اونجا رفتم هیج جا رو نداشتم فقط تو شهر میچرخیدم تا صبح رفتم کار پیدا کردم صاحب کارم. گفت میتونم اونجا بخوابم یه کافه بود رفتم چندتا لباس خریدم و لباسایی که تنم بود رو پست کردم
*2ماه بعد*
*ویو ا.ت*
صاحب کارم گفت باید برم مدرسه وقتی رفتم همه مسخرم میکردن دلم نمیخاست باکسی دوست بشم
بد ضرب بدی از دوستام خورده بودم یه خونه کوچیکم گرفته بودم داشتم
امروز داشتم کار هارو. میکردم یهو همه پسرا و جونگکوک و لیا، میا، لارا، و اون دختر امدن مجبور بودم برم سرمیزشون رفتم سر میزشون
+چی میخورین
&چندتا مشروب
+اگر بخونی نوشته کافه ننوشته بار
&خب قهوه بیار
£از ماهم نظر نپرس
&من برا خودم و دخترا گفتم
£اوکی... ات شی....
+خانم لی
همشون نگام کردن یهو لیا گفت
&فاز نگیر
+نگرفتم
&ببین ا.ت تو دیگه هیچی نیستی
+فرق من با شما همینه
&انگار ادم شاخی هستی
+فرقم اینه که لیا به اقای کیم گفتی تو راهنمایی میخاستن بکننت یا گفتی 3بار خودکشی کردی یا گفتی من بخاطر تو عوضی پام شکست نگفتی چون چشمت به پول خورده
۸.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.