اسم فیکشاید من پدرش نباشمولی بازهم دوستش دارم

اسم فیک:شاید من پدرش نباشم،ولی بازهم دوستش دارم.....
اسم دختر:ات
کرکتر اصلی مرد:ران،ریندو(البته بیشتر ران)
اسم مادر ات:هاناکا(یه اسم من دراوردی و نمیدونم اسم پسره یا دختر)
اسم پدر ات:ریندو(بله،ریندو بابای لاراس و ران عموشه)
خلاصه:هاناکا موقعه ی بدنیا اومدن ات نتونست دووم بیاره و میمیره،و ریندو اینو تخسیر ات میدونست و ازش متنفر بود،حتی دخترشو بغل هم نمیکرد،که این دلیل تمام دعواهاش با ران بود،ران وقتی که ات سه سالش میشه،تصمیم میگیره که خودش اونو بزرگ کنه و از ریندویی که خدا خواسته بود دخترشو نبینه گرفتش.ولی این تمام ماجرا نیس،بعد از سه ماه،خبری به گوش ران رسید که باعث شد ران قلبش بشکنه،ولی بخاطر ات ادامه داد.قرار شد وقتی ات شونزده سالش شد بهش بگه،و الان سیزده ساله که ات پیش ران زندگی میکنه،و ران محبتی به ات داد،که ات دیگه احساس نبود پدر و مادرش رو نداشت.تا اینکه یروز........
اگه خوشتون اومد بگین ادامشو بزارم(تک پارتیه)