باز دلم به خاطرت کبوترانه می پرد

باز دلم به ِ خاطرَت کبوترانِه می پَرد
دوش بِه دوشِ آرزو،چه شاعرانه می پَرد

باز دو چشم ِ من پیِ دیدن روی ماه تو
به دشت ارغوانی اَت چه عاشقانه می چَرد

باز مُحبّتَت مرا ، خِجل نمودِه خوبِ من..
یوسف ِ کنعان ِ مرا، چه عادلانه می خَرد

باز مَرا صِدا زدی، به اسم ِ کوچکَم و دل
در حَرم ِ نیاز ِ تو، چه زائرانه می دوَد

باز عقاب ِ چشم تو ، مَرا گرفته و ببین...
غزال ِ وحشی مرا ، چه ماهِرانه می درَد

باز تبِ سُرودنت ، همان تب همیشگی..
باز هَمین غزل مرا، به کُنجِ خانه می برَد
دیدگاه ها (۴)

امروز خودم راآراسته ام گفتی که ظهر می آییو من یادم رفت بپرسم...

شب در آغوش خیال تو سراپا شورمحیف امّا که از آن چش...

دوست داشتن هایتان را به مرحله اثبات برسانید! نگویید خب بالاخ...

هنـوز هم که هنـوز هسـت میـروم به همـان کافـه...می نشیـنم روب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط