«عشق پولی پارت۱۰»
«عشق پولی پارت۱۰»
یکم خودتو زدی ب خوابو بعدش ک رفت بیدار شدی و از رخت خواب بدت میومد و سزی رفتی لباسای مدرستو پوشیدی داشتی خیلی افسرده از پنجره ب پایین نگاه میکردی دیگه اشکات خشک شده بودو نمیتونستی گریه کنی یکی در زد یهو ترسیدی و گفت:خدمتکار هستم اجازس بیام توخانم یا میخواید بخوایبد؟
+بیا تو
(علامت خدمتکار&)
&اقای پارک هیون گفتندک ب شما این لباسا و کفشارو بدم بپوشید این نامه هم دادن و گفتن هر وقت ک گفتید براتون صبحانه بیارم تو اتاقتون
+مرسی
&خوا.خواه.هه.ش شما هم مدرسه ای اقای هیون هستید؟
+اره
&اها اممم اصلا ب من ربطی نداره ببخشید ک پرسیدم واقعا معذرت میخوام من میرم چیزی لازم داشتین فقط کافی صدام کنید اگرم میخواید پشت در ممتظرتون باشم
+ن برو
&چشم(رفت)
زن خوبی به نظر میومد جوون و مهربون بود نامه رو باز کردی و هیون بود توش نوشته بود ا/ت برات لباس اوردم این لباسارو بپوش اومدم خونه دوست ندارم با اون لباسای مدرسه ببینمت بعد اینکه صبحانتو خوردی برو استراحت کن ب خدمتکارم گفتم موقعی ک داری صبحانه میخوری تختو عوض کنه یکم کار دارم واسه همین طول میکشه بیام ساعتای۴میام خواستی اطراف خونه دور بزن اومدم خونه دوست دلرم با قیافه ی سر حال و با نگاهای گرم ببینمت این کارارو بکن تا ببینم دختر خوبی هستی ک بهت جایزه درخواستاتو بدم یا ن
با عشق هیونگت.
لباساتوپوشیدیرفتیصبحانتوخوردیتختمعوضکردنلباسیکپوشیدهبودیکمیبازبودداشتیاطرافاتاقدورمیزدیدفترخاطراتهیونودیدییکمیشونوخوندیهمشازتونوشتهبودهمشدربارهیتوراستسکمیخوشحال.شدیالبتهشاید.دفترخاطراتاصلیشنیویچیزاییروتوشننوشته اهمیت ندادی رفتی اطراف خونه دور زدی ساعتو نگاه کردی ساعت۲ونیم بود خواستی بری توی ی اتاق ولی در قفل بود چون فک میکردی هیون تنها زندگب میکنه خپاستی ببینی اونجا چخبری بزور خواستی بازش کنی ک دیدی یکی پشت سرته
_تو کی هستییی(اربده)
یکم خودتو زدی ب خوابو بعدش ک رفت بیدار شدی و از رخت خواب بدت میومد و سزی رفتی لباسای مدرستو پوشیدی داشتی خیلی افسرده از پنجره ب پایین نگاه میکردی دیگه اشکات خشک شده بودو نمیتونستی گریه کنی یکی در زد یهو ترسیدی و گفت:خدمتکار هستم اجازس بیام توخانم یا میخواید بخوایبد؟
+بیا تو
(علامت خدمتکار&)
&اقای پارک هیون گفتندک ب شما این لباسا و کفشارو بدم بپوشید این نامه هم دادن و گفتن هر وقت ک گفتید براتون صبحانه بیارم تو اتاقتون
+مرسی
&خوا.خواه.هه.ش شما هم مدرسه ای اقای هیون هستید؟
+اره
&اها اممم اصلا ب من ربطی نداره ببخشید ک پرسیدم واقعا معذرت میخوام من میرم چیزی لازم داشتین فقط کافی صدام کنید اگرم میخواید پشت در ممتظرتون باشم
+ن برو
&چشم(رفت)
زن خوبی به نظر میومد جوون و مهربون بود نامه رو باز کردی و هیون بود توش نوشته بود ا/ت برات لباس اوردم این لباسارو بپوش اومدم خونه دوست ندارم با اون لباسای مدرسه ببینمت بعد اینکه صبحانتو خوردی برو استراحت کن ب خدمتکارم گفتم موقعی ک داری صبحانه میخوری تختو عوض کنه یکم کار دارم واسه همین طول میکشه بیام ساعتای۴میام خواستی اطراف خونه دور بزن اومدم خونه دوست دلرم با قیافه ی سر حال و با نگاهای گرم ببینمت این کارارو بکن تا ببینم دختر خوبی هستی ک بهت جایزه درخواستاتو بدم یا ن
با عشق هیونگت.
لباساتوپوشیدیرفتیصبحانتوخوردیتختمعوضکردنلباسیکپوشیدهبودیکمیبازبودداشتیاطرافاتاقدورمیزدیدفترخاطراتهیونودیدییکمیشونوخوندیهمشازتونوشتهبودهمشدربارهیتوراستسکمیخوشحال.شدیالبتهشاید.دفترخاطراتاصلیشنیویچیزاییروتوشننوشته اهمیت ندادی رفتی اطراف خونه دور زدی ساعتو نگاه کردی ساعت۲ونیم بود خواستی بری توی ی اتاق ولی در قفل بود چون فک میکردی هیون تنها زندگب میکنه خپاستی ببینی اونجا چخبری بزور خواستی بازش کنی ک دیدی یکی پشت سرته
_تو کی هستییی(اربده)
۵.۰k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.