Part16
Part16
((جونگ کوک ))
لعنت بهت تهیونگ… .
نمیدونستم باید چیکار میکردم
× گوشیت پره از عکسای من…
یعنی نباید این حرفو میزدم ?!
تعجب کرده بود
+ تو گوشی منو برسی کردی????????
× نه نه فقط میخواستم مطمئن بشم مال توعه
+ گمشو بیرون کوک
اما من نمیخواستم برم
× ا/ت معذرت میخوام
+ کوک بروو
عصبانی شدم
× چرا وقتی هنوز دوسم داری میگی برم همین اشکاتم اینو ثابت میکنه
+ من حالم ازت بهم میخوره میفهمییییی???? ازت متنفرممممم
((ا/ت))
دلم میخواست بمیرم
مجبور بودم اون حرفارو بزنم باید خرگوشمو ازاد میکردم
+ ازت متنفرمممممممم
اشک روی گونش سر خورد
تو دلم میگفتم ( ببخشید عشقم من اینکارارو به خاطر خودت میکنم . الان ازم متنفر شی پذیرفتن مرگم راحت تره )
+ دیگه هیچ وقت نمیخوام اون حسی که یه زمانی بهت داشتمو داشته باشم و ندارممممم خیالتتتت راحتتتت عشق تو تو سینه من کشته شد .
همه بیدار شده بودن و به ما گوش میدادن
× انقدر ازم متنفری?
+ حد و مرز ندارهههههههههههه
× باشه من میرم
تو دلم خالی شد
+ خوبه بسلامت
و به سمت بیرون رفت و بقیه هم باهاش رفتن
با بسته شدن در نشستمو زااااار میزدمممممم
~ا/ت ..هق برای چییی اینکارو کردییی… هققق
- تو عاشق اونی ا/تتتتتتت
به در خیره موندم . بهش نگاه کردم و رو به سمتش گفتم
+ دختر عاشق مریض
- چرت نگو
تلفن لیسو زنگ خورد و لیسو از استرسش میخواست گوشی رو قطع کنه که اشتباهی دستش خورد و تماس برقرار شد
~ منظورت از مریض چیه ???
+ بیشتر از این عذابش نمیدم
ته ته : لیسووووو لیسوووو اونجاییی??
+ پنج سال پیش شرایط خوبی نداشتم… .
(ته ته :(صدارو فورا زدم رو اسپیکر ))
+ استرس ، درد ، غم ، تنهایی افسردگی گرفته بودم و متوجه شدم سردردای غیر معمولی دارم . اوایل کم بود و روز به روز بیشتر میشد جوری که شبا از درد سرمو به بالش فشار میدادم و تو بالش جیغای خفه شده میکشیدم با قرص و مسکن سرپا بودم. رفتم دکتر رو اون گفت فشار عصبی باعث شده یکی از رگای مغزم متورم بشه و خون داخلش جمع بشه در نتیجه یه توده رو تشکیل داده . سال ها پیش بهم گفتن باید عمل کنم ولی نخواستم… جالبیش اینه در کمال نا باوری از وقتی اومدم اینجا شبا راحت خوابیدم ، بدون درد ، بدون اینکه بخورم تو درو دیوار فقط هرزگاهی سرم یکم تیر میکشه و بعد دوباره خوب میشه
لبخند مصنوعی ای زدم و ادامه دادم
+ فکر کنم زمانش نزدیکه
((جونگ کوک ))
لعنت بهت تهیونگ… .
نمیدونستم باید چیکار میکردم
× گوشیت پره از عکسای من…
یعنی نباید این حرفو میزدم ?!
تعجب کرده بود
+ تو گوشی منو برسی کردی????????
× نه نه فقط میخواستم مطمئن بشم مال توعه
+ گمشو بیرون کوک
اما من نمیخواستم برم
× ا/ت معذرت میخوام
+ کوک بروو
عصبانی شدم
× چرا وقتی هنوز دوسم داری میگی برم همین اشکاتم اینو ثابت میکنه
+ من حالم ازت بهم میخوره میفهمییییی???? ازت متنفرممممم
((ا/ت))
دلم میخواست بمیرم
مجبور بودم اون حرفارو بزنم باید خرگوشمو ازاد میکردم
+ ازت متنفرمممممممم
اشک روی گونش سر خورد
تو دلم میگفتم ( ببخشید عشقم من اینکارارو به خاطر خودت میکنم . الان ازم متنفر شی پذیرفتن مرگم راحت تره )
+ دیگه هیچ وقت نمیخوام اون حسی که یه زمانی بهت داشتمو داشته باشم و ندارممممم خیالتتتت راحتتتت عشق تو تو سینه من کشته شد .
همه بیدار شده بودن و به ما گوش میدادن
× انقدر ازم متنفری?
+ حد و مرز ندارهههههههههههه
× باشه من میرم
تو دلم خالی شد
+ خوبه بسلامت
و به سمت بیرون رفت و بقیه هم باهاش رفتن
با بسته شدن در نشستمو زااااار میزدمممممم
~ا/ت ..هق برای چییی اینکارو کردییی… هققق
- تو عاشق اونی ا/تتتتتتت
به در خیره موندم . بهش نگاه کردم و رو به سمتش گفتم
+ دختر عاشق مریض
- چرت نگو
تلفن لیسو زنگ خورد و لیسو از استرسش میخواست گوشی رو قطع کنه که اشتباهی دستش خورد و تماس برقرار شد
~ منظورت از مریض چیه ???
+ بیشتر از این عذابش نمیدم
ته ته : لیسووووو لیسوووو اونجاییی??
+ پنج سال پیش شرایط خوبی نداشتم… .
(ته ته :(صدارو فورا زدم رو اسپیکر ))
+ استرس ، درد ، غم ، تنهایی افسردگی گرفته بودم و متوجه شدم سردردای غیر معمولی دارم . اوایل کم بود و روز به روز بیشتر میشد جوری که شبا از درد سرمو به بالش فشار میدادم و تو بالش جیغای خفه شده میکشیدم با قرص و مسکن سرپا بودم. رفتم دکتر رو اون گفت فشار عصبی باعث شده یکی از رگای مغزم متورم بشه و خون داخلش جمع بشه در نتیجه یه توده رو تشکیل داده . سال ها پیش بهم گفتن باید عمل کنم ولی نخواستم… جالبیش اینه در کمال نا باوری از وقتی اومدم اینجا شبا راحت خوابیدم ، بدون درد ، بدون اینکه بخورم تو درو دیوار فقط هرزگاهی سرم یکم تیر میکشه و بعد دوباره خوب میشه
لبخند مصنوعی ای زدم و ادامه دادم
+ فکر کنم زمانش نزدیکه
۱۰.۱k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.