لیسو هق هقاش بند نمیومد

لیسو هق هقاش بند نمیومد
اونجو هم بدون اینکه پلک بزنه اشک میریخت
همینطور که سرم پایین بود گفتم
+ اگه الان خرگرش کوچولوم ازم متنفر شه رفتنمو راحت تر قبول میکنه

((جونگ کوک ))
داغون شده بودم دیدم تهیونگ فوری گوشی رو از گوشش جدا کرد و زد رو اسپیکر
× کیه?
ته ته : هییس گوش کن
احساس کردم با شنیدن اون حرفا دستام سست شدن سریع فرمونو چرخوندمو یه گوشه ماشینو نگه داشتم . همه داشتیم با تعجب به اون حرفا گوش میدادیم
وقتی اون جمله اخرو گفت دستمو گذاشتم رو سرمو گریه میکردم
جیمین : خوبی کوک ?
نامجون : کوک تو لااقل فهمیدی اون حرفا از ته دلش نزده کمکش میکنیم خوب بشه
ته ته : اره پسر

#loveme°•
دیدگاه ها (۰)

Part17اومدم دور بزنم تا برم پیش ا/ت ولی جین جلومو گرفت جین: ...

Part18((جونگ کوک ))× یعنی واقعا داره میمیره? اما من هنوز حتی...

Part16((جونگ کوک )) لعنت بهت تهیونگ… .نمیدونستم باید چیکار م...

Part15اشکامو پاک کردم تاچیزی بگم اما خوابش برده بود قبلنا بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط