پارت ۳
پارت ۳
دیانا:با الارم گوشیم بیدار شدم دیدم ارسلان پیام داده نیم ساعت دیگه میام دنبالت رفتم ی لیوان شیر خوردم و بعدش ارایش کردم یه هودی سفید پوشیدم با یه جین سیاه و کفش
سیاه عطر زدم گوشیمو برداشتم دیدم ارسلان رسید رفتم پایین سلام کردم ارسلانم یه هودی سیاه
پوشیده بود با جین ابی عطرش خیلی خوش بو بود
راه افتادیم
پارک به خونه ما خیلی تزدیک بود سریع رسیدیم رفتیم تو پارک بچه ها رو دیدیم سلام کردیم بعد رفتیم منو ارسلان ۲ تا ویدیو گرفتیم محمدم مارو کاپل ویدیویی کرد خیلی گرسنه بودیم رفتیم رستوران ناهار بخوریم همه همبرگر سفارش دادیم خوردیم بعدش خدافظی کردیم ارسلانم منو رسوند خونه خدافظی کردیم رفتم بالا استراحت کنم چون شب قرار بود بریم کافه
دیانا:با الارم گوشیم بیدار شدم دیدم ارسلان پیام داده نیم ساعت دیگه میام دنبالت رفتم ی لیوان شیر خوردم و بعدش ارایش کردم یه هودی سفید پوشیدم با یه جین سیاه و کفش
سیاه عطر زدم گوشیمو برداشتم دیدم ارسلان رسید رفتم پایین سلام کردم ارسلانم یه هودی سیاه
پوشیده بود با جین ابی عطرش خیلی خوش بو بود
راه افتادیم
پارک به خونه ما خیلی تزدیک بود سریع رسیدیم رفتیم تو پارک بچه ها رو دیدیم سلام کردیم بعد رفتیم منو ارسلان ۲ تا ویدیو گرفتیم محمدم مارو کاپل ویدیویی کرد خیلی گرسنه بودیم رفتیم رستوران ناهار بخوریم همه همبرگر سفارش دادیم خوردیم بعدش خدافظی کردیم ارسلانم منو رسوند خونه خدافظی کردیم رفتم بالا استراحت کنم چون شب قرار بود بریم کافه
۴۵.۳k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.