چند پارتی ریندو هایتانی

چند پارتی ریندو هایتانی 🪔
طبق معمول بعد از دعوای شدیدی که با پدرم داشتم از پنجره ی اتاقم فرار کردم و سوار ماشینم شدم و دلو زدم به جاده ساعت تقریباً ۱ نیمه شب بود و برای یک دختر تک و تنها تو دل تاریک رانندگی کردن به قول بقیه خطرناکه ولی به قدری حالم بد بود که نمی‌تونستم یه دیقه دیگه هم داخل اون خونه بمونم .
ناخداگاه سرعت ماشین رو بیشتر و بیشتر میکردم قلبم توی سینم با شدت زیادی میکوبید اصلا نمی‌دونستم دارم کجا می رم بدون هدف فقط به جلو حرکت میکردم .
بعد از گذشت مدتی به یه جای عجیبی رسیدم حدسم این بود که حتماً کارخونه ی متروکه باشه آخه ساختمانی بزرگ داشت و داغون شده بود ، همین طور که داشتم اطراف رو دید میزدم ناخواسته سرعت بیشتر شد و وقتی نگاهمو به جاده دادم متوجه ماشینی شدم که به سمتم حرکت میکرد خواستم ترمز کنم ولی خیلی دیر بود سرعت ماشین من و اون خیلی زیاد بود با یک صدای وحشتناک باهاش برخورد کردم و از جاده خارج شدم با ضربه شدیدی که به سرم وارد شد همه چی دور و اطرافم سیاه شد و دیگه هیچی ندیدم..
با سوزش عجیبی که از سرم حس میکردم از خواب بیدار شدم نگاهی به اطراف انداختم داخل یک اتاق بزرگ بودم روی تخت دو نفره دراز کشیده بودم با یاد آوری اتفاقی که افتاده بود وحشت کردم
ـ ی..یعنی ا..الان کو..کجام ؟!
ناگهان در اتاق باز شد و مدی سیاه پوش نگاهی بهم انداخت و سپس درو بیشتر باز کرد و گفت
مرد : بیدار شده قربان
؟؟؟ : اوکی برو کنار خودم میرم داخل
مرد : چشم و بیرون رفت که همون لحظه مردی با قدی بلند و کت و شلوار بنفش وارد اتاق شد مدل موی عجیبی داشت و موهاشم تقریبا بنفش بود ولی وقتی نگاهم به تتوی روی گردنش افتاد تازه فهمیدم تو چه هچلی افتادم اون ...اون ریندو هایتانی از بونتن بود بونتن خدای من نه نه
با دیدن اضطرابم لبخندی تمسخرآمیز زد و لب زد
ریندو : پس موش کوچولو بیدار شد فکر نکنم ماجرای دیشب رو یادت مونده باشه بزاری برات توضیح بدم هوم؟
به بیشتر به سمتم اومد تنشی که اون موقع وارد بدنم شد از هر استرس و شکی که تا به حال داشتم بدتر بود اروز میکردم همه شون خواب باشه
وقتی به تخت رسید به سمتم خم شدو..






مایل به پارت دو ؟🙂
دیدگاه ها (۱۵)

اومد سمتم چونمو به سمت خودش بالا گرفت نگاهی با دقت به صورتم ...

پارت دوم بعد از سال ها 😭از اون ماجرا تا الان ۱۳ سال می‌گذره ...

سناریو بال های شکسته p1∴ ════ ∴ ❈ ∴ ════ ∴◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆◇◆...

🗣️:بهترین ملکه چوسان وجود نداره واکنش صادقانه من: بیا برو کم...

قهوه تلخ پارت ۳۶ویو دازای چویا رو رسوندیم ، رفتیم خونه . وار...

برادرای هایتانی پارت ۹

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط