پارت

پارت ۴۱
مدرسه وارثان
پرش زمانی به فردا ساعت ۲ ظهر
ویو لنی
بد از اون شب دیگه با جونگ کوک حرف نزدم نه جواب تماساشو دادم نه پیام ها شو امروز ساعت ۳ میان دلم براش یه زره شد دلم برای بغلش هاش بوسه هاش و لپاش اه کوکی چرا داری اینکارو میکنی *یه اشک از گوشه چشمش میاده * وایسا ساعت چند فکر کنم چند دقیقه دیگه برای خدافظی میان بهتر ب م حاضر شدم(با بی حوصلگی و ناراحتی ) رفتم یه دوش گرفتم و اومد و دامن و سارافون پوشیدم اومد جلوی آینه که موهام رو شونه کنم چشمم به اون دستبندی که کوک برام گرفته بود * یه قطره اشک از چشمش اومد * نشستم و داشتم موهام رو خشک و شونه میکردم که صدای زنگ در اومد دوباره گلوم رو بغض گرفت ولی خودم رو جمع و جور کردن و رفتم پایین
ویوی جونگ کوک
لنی ديروز نه جواب رنگ هامو داد و نه پیام هامو داد درت بگردم (لنی) فقط به من یه فرصت بد تا ماجرارو برات تعریف کنم
جیهون جونگ کوک سریع باش
جونگ کوک باشه
لباسم رو پوشیدم و راه افتادیم
"رسیدن خونه لنی"
همین جوری چشمم داشت دنبال لنی می‌گشت که یه صدای ضعیفی از بالای پله ها اومد اون...اون لنی بود ولی با صدای گرفته و چشم های قرمز خواستم برم پیشش که خاله جینا جلوم رو گرفت و در گوشم گفت

جینا :جونگ کوک من تو میشناسم میدونم خیانت نکرد فقط بزار یخورده آروم بشه
______________________________
#فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_از_بی_تی_اس #چندپارتی #تک_پارتی #رمان #تهیونگ #جونگکوک #لنی #لورا #فیک
دیدگاه ها (۱۰)

پارت ۴۲ مدرسه وارثان جونگ کوک: مرسی خاله جینا جینا :خواهش می...

پارت۴۳مدرسه وارثان *حرفش با بوسه کوک قطع شد *جونگ کوک میبخشی...

پارت ۴۰مدرسه وارثان توی خونه خانواده جئون ویو راوی مینسو یه ...

پارت ۳۹مدرسه وارثان ادامه ویو لنی اون.....اون.....خواهر هان،...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

پلیس. ابلیس. part ¹⁹هانا : اوکی بابا بریم با این دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط