پارت
پارت ۴۲
مدرسه وارثان
جونگ کوک: مرسی خاله جینا
جینا :خواهش میکنم
*لنی اومد پایین *
مینسو دخترم حالت خوبه
لنی بد نیستم
*مینسو یه نگاه بد به کوک کرد *( خدا بد از این مادر شوهرا)
جیهون خب
سان ها جیهون ما دوست های خوب هم بودیم و هستیم ولی من نمیتونم این دوستی رو ادامه بدم پس توضیح بدین
*جینا آروم میشه *
جینا عزیزم یه خورد ملایم تر
*جونگ کوک بلند میشه و لب میزنه *
جونگ کوک خاله جینا و آقای کیم من مینوشتم براتون توضیح بدم ولی گر میشه اول برای لنی توضیح بدم
سان ها باشه لنی تو مشکلی نداری
لنی نه
<جونگ کوک ولی میرن توی اتاق>
توی اتاق
لنی من با تو حرفی ندارم
جونگ کوک پس چرا قبول کردی گلم
لنی چرا قبول نکنم
جونگکوک چی بگم ولی لطفا بزار توضیح بدم( از لطفا به بد رو با حالت کیوت گفت)
لنی گوگولی مگولی
جونگ کوک میزاری توضیح بدم
لنی ..........باشه....ولی باید قانع ام کنی
جونگ کوک قول میدم
لنی خب بگو
جونگ کوک خب اون هان رو که گفت بودی میخواست بهت تجا.وز کنه
لنی اره خب
جونگ کوک من چند روز بد اومدم و درباره اون تحقیق کردم آدرس شرکتشون رو در آوردم بد رفتم شرکتشون و باهاش صحبت کردم و اومدم اونم با حرص قبول کرد ولی مثل اینکه هان به منشی اش گفته بود توی قهوه ترح.ریک کنند بریزه بد منم اونو خوردم و بد از صحبت هم رفتم توی پارکینگ وقتی که سوار شدم بد از ۲ مین یه هر.زه اومد داخل و یه ویدیو نشونم داد که هان برای اینکه با تو کاری نداشته باشه من باید این کارو بکنم و منم مجبور شدم اون ببوسم من واقعا واقعا متاسفم
لنی......اون دختر اینشکلی بود*گوشیش رو درمیاره و اون عکس رو نشون میده*
جونگ کوک اره خود هر.زه اش بود
*که یهو لنی میره بغلش *
جونگ کوک الان ددی دو بخشیدی دیگه
لنی نمید___
*حرفش با بوسه ای از کوک قطع شد *
______________________
مرسی که تا اینجا خوندی
______________________
#فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_از_بی_تی_اس #چندپارتی #تک_پارتی #رمان #تهیونگ #جونگکوک #لنی #لورا #فیک
مدرسه وارثان
جونگ کوک: مرسی خاله جینا
جینا :خواهش میکنم
*لنی اومد پایین *
مینسو دخترم حالت خوبه
لنی بد نیستم
*مینسو یه نگاه بد به کوک کرد *( خدا بد از این مادر شوهرا)
جیهون خب
سان ها جیهون ما دوست های خوب هم بودیم و هستیم ولی من نمیتونم این دوستی رو ادامه بدم پس توضیح بدین
*جینا آروم میشه *
جینا عزیزم یه خورد ملایم تر
*جونگ کوک بلند میشه و لب میزنه *
جونگ کوک خاله جینا و آقای کیم من مینوشتم براتون توضیح بدم ولی گر میشه اول برای لنی توضیح بدم
سان ها باشه لنی تو مشکلی نداری
لنی نه
<جونگ کوک ولی میرن توی اتاق>
توی اتاق
لنی من با تو حرفی ندارم
جونگ کوک پس چرا قبول کردی گلم
لنی چرا قبول نکنم
جونگکوک چی بگم ولی لطفا بزار توضیح بدم( از لطفا به بد رو با حالت کیوت گفت)
لنی گوگولی مگولی
جونگ کوک میزاری توضیح بدم
لنی ..........باشه....ولی باید قانع ام کنی
جونگ کوک قول میدم
لنی خب بگو
جونگ کوک خب اون هان رو که گفت بودی میخواست بهت تجا.وز کنه
لنی اره خب
جونگ کوک من چند روز بد اومدم و درباره اون تحقیق کردم آدرس شرکتشون رو در آوردم بد رفتم شرکتشون و باهاش صحبت کردم و اومدم اونم با حرص قبول کرد ولی مثل اینکه هان به منشی اش گفته بود توی قهوه ترح.ریک کنند بریزه بد منم اونو خوردم و بد از صحبت هم رفتم توی پارکینگ وقتی که سوار شدم بد از ۲ مین یه هر.زه اومد داخل و یه ویدیو نشونم داد که هان برای اینکه با تو کاری نداشته باشه من باید این کارو بکنم و منم مجبور شدم اون ببوسم من واقعا واقعا متاسفم
لنی......اون دختر اینشکلی بود*گوشیش رو درمیاره و اون عکس رو نشون میده*
جونگ کوک اره خود هر.زه اش بود
*که یهو لنی میره بغلش *
جونگ کوک الان ددی دو بخشیدی دیگه
لنی نمید___
*حرفش با بوسه ای از کوک قطع شد *
______________________
مرسی که تا اینجا خوندی
______________________
#فیک_تهیونگ #فیک_جونگ_کوک #فیک_از_جونگکوک #فیکشن #رمان_از_بی_تی_اس #رمان_از_بی_تی_اس #چندپارتی #تک_پارتی #رمان #تهیونگ #جونگکوک #لنی #لورا #فیک
- ۷.۳k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط