باران که روی شیشه ضرب میگیرد
باران که روی شیشه ضرب میگیرد
دلم میخواهد کنج خانه بشینیم
من در آغوشت گم شوم
تو هم در سرزمین موهایم... همان که میگویی بهشان خرمن مشکی پیچ در پیچ
تو برایم شعر بخوانی
من قربان صدای خسته ات بشوم
تو لب بزنی و نفس بکشی کنار گوشم
من از دم تو بمیرم و در بازدمت زنده شوم
باران اگر میدانست وقتی می آید تو چقدر باز عاشقم میشوی
خودش را این همه از این شهر و ما دریغ نمیکرد!!!
دلم میخواهد کنج خانه بشینیم
من در آغوشت گم شوم
تو هم در سرزمین موهایم... همان که میگویی بهشان خرمن مشکی پیچ در پیچ
تو برایم شعر بخوانی
من قربان صدای خسته ات بشوم
تو لب بزنی و نفس بکشی کنار گوشم
من از دم تو بمیرم و در بازدمت زنده شوم
باران اگر میدانست وقتی می آید تو چقدر باز عاشقم میشوی
خودش را این همه از این شهر و ما دریغ نمیکرد!!!
- ۱.۶k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط