خواب بودی حیفم آمد با لبت بازی کنم
خواب بودی حیفم آمد با لبت بازی کنم
پیش خود گفتم کمی تمرین خودسازی کنم
پیش خود گفتم نمیخواهم در آغوشت کشم
یا نمیخواهم دگر از لعل شیرینت چشم
عهد کردم اندکی از خود نگهبانی کنم
شوق لمس روی تو درسینه زندانی کنم
عهدکردم نازنینم گرچه با چشم ترم
لذت بوییدنت را از سرم بیرون برم
پیش خود گفتم کمی تمرین خودسازی کنم
پیش خود گفتم نمیخواهم در آغوشت کشم
یا نمیخواهم دگر از لعل شیرینت چشم
عهد کردم اندکی از خود نگهبانی کنم
شوق لمس روی تو درسینه زندانی کنم
عهدکردم نازنینم گرچه با چشم ترم
لذت بوییدنت را از سرم بیرون برم
۶۷۹
۱۸ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.