fake kook
fake kook
part*19
کوک: من الان برمیگردم
پ: باشه سریع برگردیا
کوک: باش
از دید ا.ت
دو دقیقه بعد
ا.ت: مامان ببخشید گوشیم داره زنگ میخوره
م: باشه گلم
بلند شدم رفتم تو اتاقم کوک بیرون بود
ا.ت: بیا داخل اتاقم ممکنه مامانم ببینتت
کوک: ها باشه
ا.ت: جونگکوک من اصلا قاطی کردم
کوک: منم همینطور ولی باید باهاش کنار بیایم
ا.ت: یعنی راستی راستی پدر تو با مادر من میخوان ازدواج کنن
کوک: اره تو بخاطر همین بود که گفتی میخواین برین شهر دیگه
ا.ت: اهمم اره اخه خجالت میکشیدم بگم که مامانم میخواد ازدواج کنه
کوک: خجالت نداره که خب اینو میتونستی راحت بگی
ا.ت: 😞
کوک: الان ناراحت نباش دیگه
ا.ت: باشه
کوک: خب من برم دیگه
ا.ت: یه چیزی
کوک: چیه
ا.ت: اینکه میخوای به بچه ها بگی پدر تو مادر من باهم میخوان ازدواج کنن
کوک: هرچی تو بگی
ا.ت: نگو بهتره
کوک: باشه
ا.ت:یعنی دیگه میتونم میرا و سوجین و مینهو ببینم
کوک: اره
ا.ت: اخجون
کوک: بریم دیگه
ا.ت: وایسا فقط یه چیز دیگه
کوک: باشه بگو
ا.ت: میتونم بازم تورو ببینم
کوک: اره من هستم یعنی دیگه برای همیشه هستم😂
ا.ت: یعنی دیگه میبینمت
کوک: اره ابجی کوچولو
ا.ت: ابجی کوچولو
کوک: درسته هم سنیم ولی من ۵ماه ازت بزرگترم
ا.ت: نه مهم نیست تو به من گفتی ابجی
کوک: خب چی بگم
ا.ت: من دوس دخترتم
کوک: چی 😳
ا.ت: گفتم که
کوک: تو که گفتی بهم بزنیم
ا.ت: خب اونموقع فرق میکرد
کوک: تو که گفتی یکی دیگه رو دوس داری
ا.ت: اون تو بودی
کوک: 😳
ا.ت: هنوز دوسم داری
کوک: اره
ا.ت: پس میای دوباره باهم باشیم
کوک: نه
ا.ت: چرا؟
کوک: چون میدونم از ته دلت نیست
رفتم نزدیکشو بوسش کردم
ا.ت: من واقعا دوست دارم
کوک: منم دوست دارم
ا.ت: وایسا میخوام تو گوشیم یه چیز دیگه سیوت کنم
کوک: چی چیز زشتی ننویسیا
ا.ت: نه سیوت کردم خرگوشی🐰💜
کوک: کن کجام شبیه خرگوشه
ا.ت: خرگوشی دیگه تو چی منو سیو کردی
کوک: تو چیکار داری
ا.ت: بگو دیگه
کوک: خب الان تغییرت میدم
ا.ت: تو خرگوشی پس من چیم
کوک: تو جوجوی منی سیوت کردم
جوجو کوچولوم🐥🐤🐣💛
ا.ت: واقعا😊
کوک: اره ببین خب برم دیگه
ا.ت: اره تو برو منم چند دقیقه دیگه میام
#کوک
#فیک
#سناریو
part*19
کوک: من الان برمیگردم
پ: باشه سریع برگردیا
کوک: باش
از دید ا.ت
دو دقیقه بعد
ا.ت: مامان ببخشید گوشیم داره زنگ میخوره
م: باشه گلم
بلند شدم رفتم تو اتاقم کوک بیرون بود
ا.ت: بیا داخل اتاقم ممکنه مامانم ببینتت
کوک: ها باشه
ا.ت: جونگکوک من اصلا قاطی کردم
کوک: منم همینطور ولی باید باهاش کنار بیایم
ا.ت: یعنی راستی راستی پدر تو با مادر من میخوان ازدواج کنن
کوک: اره تو بخاطر همین بود که گفتی میخواین برین شهر دیگه
ا.ت: اهمم اره اخه خجالت میکشیدم بگم که مامانم میخواد ازدواج کنه
کوک: خجالت نداره که خب اینو میتونستی راحت بگی
ا.ت: 😞
کوک: الان ناراحت نباش دیگه
ا.ت: باشه
کوک: خب من برم دیگه
ا.ت: یه چیزی
کوک: چیه
ا.ت: اینکه میخوای به بچه ها بگی پدر تو مادر من باهم میخوان ازدواج کنن
کوک: هرچی تو بگی
ا.ت: نگو بهتره
کوک: باشه
ا.ت:یعنی دیگه میتونم میرا و سوجین و مینهو ببینم
کوک: اره
ا.ت: اخجون
کوک: بریم دیگه
ا.ت: وایسا فقط یه چیز دیگه
کوک: باشه بگو
ا.ت: میتونم بازم تورو ببینم
کوک: اره من هستم یعنی دیگه برای همیشه هستم😂
ا.ت: یعنی دیگه میبینمت
کوک: اره ابجی کوچولو
ا.ت: ابجی کوچولو
کوک: درسته هم سنیم ولی من ۵ماه ازت بزرگترم
ا.ت: نه مهم نیست تو به من گفتی ابجی
کوک: خب چی بگم
ا.ت: من دوس دخترتم
کوک: چی 😳
ا.ت: گفتم که
کوک: تو که گفتی بهم بزنیم
ا.ت: خب اونموقع فرق میکرد
کوک: تو که گفتی یکی دیگه رو دوس داری
ا.ت: اون تو بودی
کوک: 😳
ا.ت: هنوز دوسم داری
کوک: اره
ا.ت: پس میای دوباره باهم باشیم
کوک: نه
ا.ت: چرا؟
کوک: چون میدونم از ته دلت نیست
رفتم نزدیکشو بوسش کردم
ا.ت: من واقعا دوست دارم
کوک: منم دوست دارم
ا.ت: وایسا میخوام تو گوشیم یه چیز دیگه سیوت کنم
کوک: چی چیز زشتی ننویسیا
ا.ت: نه سیوت کردم خرگوشی🐰💜
کوک: کن کجام شبیه خرگوشه
ا.ت: خرگوشی دیگه تو چی منو سیو کردی
کوک: تو چیکار داری
ا.ت: بگو دیگه
کوک: خب الان تغییرت میدم
ا.ت: تو خرگوشی پس من چیم
کوک: تو جوجوی منی سیوت کردم
جوجو کوچولوم🐥🐤🐣💛
ا.ت: واقعا😊
کوک: اره ببین خب برم دیگه
ا.ت: اره تو برو منم چند دقیقه دیگه میام
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.