سلام دخترم 18 ساله
سلام دخترم 18 ساله
همین چند ماه پیش برای سفر به ی کشور دیگه رفتیم و توی این کشور مجوز خراب کردن خونه و اینا رو خیلی ساخت یا اصلا نمیدن برای همین اگر خونه ای خراب شده باشه همینطوری ولش میکنن تا حالا خود شهرداری ی تصمیمی چیزی بگیره.
بعد کنار هتل ما ی کلیسا بود که نصفه نیمه خراب شده بود و به نظر میرسید متروکست ولی چند بار دیدن چند تا پسر و دختر رفتن اونتو و عکس گرفتن و اینا. توی اون چند روزی که ما توی اون هتل بودیم هیچ اتفاق عجیب و ماوراطبیعی نیوفتاد جز شب اخر.
من ی خواهرم کوچیکتر دارم که خیلی خواب های سنگینی داره در حدی که اگر بمبم بزنی بیدار نمیشه و خواهرم توی اتاق خواب بود و من هم طبق معمول تا ساعت های 3 و یا 4 صبح بیدار بودم و با گوشیم کار میکردم(منو خواهرم تو ی اتاق بودیم)
فکر میکنم نزدیک ساعت های 3 و یا 3نیم بود که خواهرم یهو پاشو رو به من گفت: ایدا کجاست؟(ایدا اسم خودمه) و بعد بدون اینکه من چیزی بگم
گفت: مطمئنی
بعد سرشو تکون داد و گفت : باشه
و دوباره گرفت خوابید.
صبح برای مامان بابام تعریف کردم و میگفتن توهم زدی چون زیاد بیدار مونده بودی و اینا و خواهرمم صبح خودش هیچ چی از دیشب یادش نمیومد.
بعد برای چند نفر دیگه هم تعریف کردم و میگفتن دروغ میگی یا توهم زدی یا فلان فلان فلان. ولی من مطمئنم واقعی بوده
همین چند ماه پیش برای سفر به ی کشور دیگه رفتیم و توی این کشور مجوز خراب کردن خونه و اینا رو خیلی ساخت یا اصلا نمیدن برای همین اگر خونه ای خراب شده باشه همینطوری ولش میکنن تا حالا خود شهرداری ی تصمیمی چیزی بگیره.
بعد کنار هتل ما ی کلیسا بود که نصفه نیمه خراب شده بود و به نظر میرسید متروکست ولی چند بار دیدن چند تا پسر و دختر رفتن اونتو و عکس گرفتن و اینا. توی اون چند روزی که ما توی اون هتل بودیم هیچ اتفاق عجیب و ماوراطبیعی نیوفتاد جز شب اخر.
من ی خواهرم کوچیکتر دارم که خیلی خواب های سنگینی داره در حدی که اگر بمبم بزنی بیدار نمیشه و خواهرم توی اتاق خواب بود و من هم طبق معمول تا ساعت های 3 و یا 4 صبح بیدار بودم و با گوشیم کار میکردم(منو خواهرم تو ی اتاق بودیم)
فکر میکنم نزدیک ساعت های 3 و یا 3نیم بود که خواهرم یهو پاشو رو به من گفت: ایدا کجاست؟(ایدا اسم خودمه) و بعد بدون اینکه من چیزی بگم
گفت: مطمئنی
بعد سرشو تکون داد و گفت : باشه
و دوباره گرفت خوابید.
صبح برای مامان بابام تعریف کردم و میگفتن توهم زدی چون زیاد بیدار مونده بودی و اینا و خواهرمم صبح خودش هیچ چی از دیشب یادش نمیومد.
بعد برای چند نفر دیگه هم تعریف کردم و میگفتن دروغ میگی یا توهم زدی یا فلان فلان فلان. ولی من مطمئنم واقعی بوده
۷۸۸
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.