تو با قلب ویرانه ی من چه کردی

تو با قلب ویرانه ی من چه کردی ؟
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی؟!

در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با حال پروانه ی من چه کردی ؟!

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من چه کردی؟!

مگر لایق تکیه دادن نبودم ؟
تو با حسرت شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی ؟!

جهان من از گریه ات خیس باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی؟!
دیدگاه ها (۴)

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی به پا کنم که گیسوانت را یک ب...

وقتی به تو می اندیشم همهٔ ذره های هستی من گویی از نبودنی هزا...

من خواستم که خواب و خیال خودم شوی رویا شوی امید محال خودم شو...

باید یاد بگیری، دست رابطه در دستان توست؛ یا رهایش می‌کنی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط