وقتی به تو می اندیشم

وقتی به تو می اندیشم
همهٔ ذره های هستی من گویی
از نبودنی هزار ساله بیدار می شوند

و لحظه هایم بال زنان
در آسمان لبخند تو
به سپیدی می رسند

وقتی به تو می اندیشم
پرنیان بودنت
آرام ذهن مرا
دریای زیبای آرزوست

آه،
چه بیکران زلال امیدی
که در اوست
دیدگاه ها (۲)

تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ...

با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرس...

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی به پا کنم که گیسوانت را یک ب...

تو با قلب ویرانه ی من چه کردی ؟ ببین عشق دیوانه ی من چه کردی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط