قسمت ۱۱
قسمت ۱۱
نام رمان :قشاع
نویسنده:میا
.
دیویدم به سمت خانه .
رسیدم کلید رو زدم و در واز کردم رفتم سمت اتاقم . وارد اتاق که شدم هنوز پنجره باز بود . پالتو و لباس هامو در اوردم و به جاشون یه تیشرت مشکی و یه شلوارک طوسی پوشیدم موهامو شونه کردم و بستم و رفتم دراز بکشم رو تخت .
که ناگهان چشمانم به چیزی که پشت پنجره بود افتاد
دوتا چشم بود
از ترس جیغ کشیدم و از جام پاشدم و چاقومو برداشتم تا رفتم سمتش فرار کرد و رفت . سرمو از پنجره بیرون کردم ببینم کسی هست یا نه ولی نه نبود .
رفتم که دوباره بخوابم که احساس کردم خوابم نمیاد پس دوباره لباسا م رو پوشیدم که برم سمت جنگل . یه لباس دامنی مشکی پوشیدم با یه کت از جنس کتان .
کفش های مشکی و کمی پاشنه داری پوشیدم
به سمت جنگل رفتم خیلی حس خوبی بهم میداد شب و تنهایی و سرما که ناگهان صدای فریادی شنیدم
داد میزد
کمک . کمکککک
رفتم سمت صدا
خلاص صفحه یازده
نام رمان :قشاع
نویسنده:میا
.
دیویدم به سمت خانه .
رسیدم کلید رو زدم و در واز کردم رفتم سمت اتاقم . وارد اتاق که شدم هنوز پنجره باز بود . پالتو و لباس هامو در اوردم و به جاشون یه تیشرت مشکی و یه شلوارک طوسی پوشیدم موهامو شونه کردم و بستم و رفتم دراز بکشم رو تخت .
که ناگهان چشمانم به چیزی که پشت پنجره بود افتاد
دوتا چشم بود
از ترس جیغ کشیدم و از جام پاشدم و چاقومو برداشتم تا رفتم سمتش فرار کرد و رفت . سرمو از پنجره بیرون کردم ببینم کسی هست یا نه ولی نه نبود .
رفتم که دوباره بخوابم که احساس کردم خوابم نمیاد پس دوباره لباسا م رو پوشیدم که برم سمت جنگل . یه لباس دامنی مشکی پوشیدم با یه کت از جنس کتان .
کفش های مشکی و کمی پاشنه داری پوشیدم
به سمت جنگل رفتم خیلی حس خوبی بهم میداد شب و تنهایی و سرما که ناگهان صدای فریادی شنیدم
داد میزد
کمک . کمکککک
رفتم سمت صدا
خلاص صفحه یازده
۷۵۹
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.