پرکن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز
پرکن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز
روی یک تکه مقوا نوشته بود:
پونصد تومن بدین و خودتون رو وزن کنید!
از کنارش که رد می شدیم، می گفت:
اگه پول هم نمی دین، اشکالی نداره! شاید انقدرها هم که فکر می کنید، سنگین نباشید...
شاید دستتون خالی باشه
...
سلام! دستانم خالی ست!
همه ی سرمایه ی من، محبت توست!...
پرکن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز
💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕
پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
آخر کجا روم به کجا ایها العزیز
رو از من شکسته مگردان که سالهاست
رو کردهام به سوی شما ایها العزیز
جان را گرفتهام به سردست و آمدم
از کوره راههای بلا ایها العزیز
وادی به وادی آمدهام از درت مران
وا کن دری به روی گدا ایها العزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود
این کاسه را ... فاوف لنا... ایها العزیز
خالیتر از دو چشم من این جان نیمهجان
محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز
-ما- جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ایها العزیز
دستم تهی است... راه بیابان گرفتهام
دست من و نگاه شما ایها العزیز
مریم سقلاطونی
روی یک تکه مقوا نوشته بود:
پونصد تومن بدین و خودتون رو وزن کنید!
از کنارش که رد می شدیم، می گفت:
اگه پول هم نمی دین، اشکالی نداره! شاید انقدرها هم که فکر می کنید، سنگین نباشید...
شاید دستتون خالی باشه
...
سلام! دستانم خالی ست!
همه ی سرمایه ی من، محبت توست!...
پرکن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز
💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕
پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
پر کن دوباره کِیْل مرا ایها العزیز
آخر کجا روم به کجا ایها العزیز
رو از من شکسته مگردان که سالهاست
رو کردهام به سوی شما ایها العزیز
جان را گرفتهام به سردست و آمدم
از کوره راههای بلا ایها العزیز
وادی به وادی آمدهام از درت مران
وا کن دری به روی گدا ایها العزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود
این کاسه را ... فاوف لنا... ایها العزیز
خالیتر از دو چشم من این جان نیمهجان
محتاج یک نگاه تو یا ایها العزیز
-ما- جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ایها العزیز
دستم تهی است... راه بیابان گرفتهام
دست من و نگاه شما ایها العزیز
مریم سقلاطونی
- ۲.۵k
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط