فیک
عشق پنهان (پارت17)
از زبان ا/ت:
داشتم له خوکشی فک میکردم اما هنوز یه دلیل واسه زنده موندن داشتم به خودم گفتم اکه بیشتر از این عذاب کشیدم همجیرو تموم میکنم
(فردا صبح)
از زبان جیهوپ:
امروز باید میرفتیم با ا/ت اسلحه میفروختم این با 5 بود با ا/ت دارم میرم و خیلی تو کاراش خوبه به اجوما گفتم بره و از زیرزمین ببرتش تو اتاقش و بهش بگه برای 7 شب اماده باش چون قرارمون ساعت 8 بود و یک ساعت راه بود تا محل قرار
از زبان ا/ت:
دیشب از بس گریه کردم خوابم برد و صبح با صدای اجوما بلند شدم و تا اقتاقم همراهیم کرد و گفت
اجوما: خانم ا/ت ارباب جیهوپ گفتن که ساعت هفت اماده باشین داریم برای کار میریم جایی
♡: که اینطور میتونی بری
بعد از صحبت با اجوما رغتم و یه حموم 20 مینی کردم اومدم بیرون و موهام رو خشک کردم دیدم شد ساعت 1 ظهر مگه چقدر طول کشید؟!
از زبان ا/ت:
داشتم له خوکشی فک میکردم اما هنوز یه دلیل واسه زنده موندن داشتم به خودم گفتم اکه بیشتر از این عذاب کشیدم همجیرو تموم میکنم
(فردا صبح)
از زبان جیهوپ:
امروز باید میرفتیم با ا/ت اسلحه میفروختم این با 5 بود با ا/ت دارم میرم و خیلی تو کاراش خوبه به اجوما گفتم بره و از زیرزمین ببرتش تو اتاقش و بهش بگه برای 7 شب اماده باش چون قرارمون ساعت 8 بود و یک ساعت راه بود تا محل قرار
از زبان ا/ت:
دیشب از بس گریه کردم خوابم برد و صبح با صدای اجوما بلند شدم و تا اقتاقم همراهیم کرد و گفت
اجوما: خانم ا/ت ارباب جیهوپ گفتن که ساعت هفت اماده باشین داریم برای کار میریم جایی
♡: که اینطور میتونی بری
بعد از صحبت با اجوما رغتم و یه حموم 20 مینی کردم اومدم بیرون و موهام رو خشک کردم دیدم شد ساعت 1 ظهر مگه چقدر طول کشید؟!
- ۵.۹k
- ۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط